یکی از تألیفات علامه حلی، کتاب الالفین الفارق بین الصدق و المین است که به طور مستقل درباره امامت به رشته تحریر درآمده است.
نویسنده در نوشتار حاضر پس از بیان اطلاعاتی در خصوص محتوا و تاریخهای مختلف کتابت و نیز چاپ نسخههای این کتاب، از کتاب نورالعین فی ترجمه الالفین یاد کرده و بخشهایی از این ترجمه را بیان میدارد. سپس در ادامه، دو ترجمه جدید از کتاب، تهیه شده توسط آقای وجدانی و آقای رحمتی شهرضا را مورد مداقه قرار داده و با ارائه استدلالها و شاهد مثالهایی از متن ترجمه شده آقای رحمتی، ترجمه وی را در بوته نقد و بررسی قرار میدهد. نویسنده پس از بیان نمونههایی از غلطهای ترجمهای مندرج در کتاب، صورت صحیح ترجمه را نیز بیان میکند.
حسن بن یوسف بن مطهر معروف به علامه حلی (648 - 726) تألیفات فراوانی در رشتههای فقه، اصول، تفسیر، حدیث، رجال، منطق، کلام، فلسفه و غیره دارد. از آثار ایشان تا کنون صد و بیست اثر شناسایی شده است. از این تعداد، حدود شصت کتاب و رساله هستند که نسخههای خطی در کتابخانهها موجود میباشد و نیز حدود چهل عنوان آن چاپ شده است.
در میان تألیفات او چند کتاب به طور مستقل درباره امامت است: کشف الیقین فی فضائل امیر المؤمنین، منهاج الکرامة في إثبات الإمامة، نهج الحق وکشف الصدق و الألفین الفارق بین الصدق والمین. این چهار کتاب چاپ شده و هر چهار کتاب نیز ترجمه فارسی دارند.
سال گذشته (1391)، یکی از ناشران قم ترجمهای از کتاب الفین چاپ، و نسخهای به اینجانب اهداء کرد که با مطالعه اجمالی آن چند سطری به عنوان تأیید و سودمند بودن کتاب بنویسم تا در چاپ دوم آن، که گفته شد به همین زودی انجام خواهد گرفت، آورده شود. اما با بررسی این ترجمه، لازم دانستم مطالبی را درباره الفین علامه (ره) و ترجمههای آن بنویسم و از آن ناشر محترم درخواست کنم که از تجدید چاپ آن ترجمه، به خاطر خدا صرفنظر کند و نیز از عزیزانی که در حوزه علمیه قم به فکر ترجمه برخی از آثار هستند، تقاضا کنم که قدری تأمل کنند و شایستگی این کار را در خود احراز و آنگاه اقدام نمایند. در غیر این صورت ممکن است افزون بر اینکه از قدر خود میکاهند، موجب وهن حوزه گردند.
آنطور که از آغاز کتاب الفین برمیآید، قصد مؤلف این بوده که کتاب شامل مقدمه و دو مقاله و خاتمه باشد؛ اما آنچه در دست است فقط این عناوین را دارد: مقدمه که شامل هفت بحث است:
1. ما الإمام؛ 2. امامت لطف است؛ 3. مبادی بحث امامت؛ 4. نصب امام لطف است؛ 5. غیر امامت جایگزین آن نمیشود؛ 6. وجوب نصب امام؛ 7. شامل 1021 دلیل طبق برخی از نسخهها و 1038 دلیل طبق نسخههای دیگر برای لزوم عصمت امام.
مؤلف در آغاز میگوید: پس از مقدمه هزار دلیل عقلی و نقلی بر اثبات امامت علی بن ابی طالب (علیه السلام) و هزار دلیل بر ابطال شبهات مبطلان و نیز دلیلهایی برای اثبات امامت سایر امامان (علیهم السلام) میآورم.
اما همانطور که گفته شد آنچه در دست است، فقط در مبحث هفتم و در مقدمه 1021 یا 1038، دلیل بر لزوم عصمت امام آمده است؛ بنابراین ایشان فقط توفیق نوشتن مقدمه را پیدا کرده و دو مقاله شامل دوهزار دلیل و خاتمه به دست ما نرسیده و یا نگاشته نشده است. گواه این مطلب پیدا شدن نسخهای از الفین است که تحریر سال 1092ق میباشد. در آن نسخه پس از تمامشدن، 1022 دلیل بر عصمت امام آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله واجب الوجود... أما بعد یقول اضعف عبادالله الحسن بن یوسف بن المطهّر لمّا فرغت من تحریر ألف دلیل علی عصمة الإمام من کتاب الألفین الفارق بین الصدق والمین في المقدمة شرعت الان المقصود وهو إثبات إمامة علي علیه السلام بألف دلیل و الألف الأخر في إبطال شبهة المبطلین... .
سپس در این نسخه با عنوان «البرهان الأول ... البرهان الثاني...» تا سیزده برهان یاد شده و پایان نسخه این است: «و هذه فضیلة لم یحصل لغیره یدل علی أفضلیّته فیکون هو الإمام. تمّ».
این نسخه در کتابخانه علاّمه سمنانی بوده که به کتابخانه آستان قدس رضوی منتقل شده است.
بنابراین اینکه در کتابهای متعدد گفته شده که علامه میخواست دو هزار دلیل بنویسد؛ اما هزار اول و بخشی از هزار دوم را نوشته و یا به دست ما رسیده است، اشتباه است؛ بلکه مقدمه را نوشته و پس از اتمام مقدمه که خود شامل 1021 یا 1038 دلیل بر عصمت امام است، به هزار دلیل اول از ادله اثبات امامت علی (علیه السلام) شروع و از این هزار فقط 13 دلیل پیدا شده و بقیه نانوشته مانده و یا به دست ما نرسیده است.
3. فراوانی نسخههای خطی کتاب الفین در کتابخانهها گواه خوبی بر مطرح بودن آن در حوزههای علمیه بوده است. در فهرستواره دستنوشتههای ایرانی بیش از شصت نسخه آن یاد شده و ممکن است نسخههای متعدد دیگری نیز در داخل و خارج ایران موجود باشد.
تاریخ کتابت این نسخهها از سده دهم تا سده سیزدهم است و آخرین نسخه تاریخداری که در این فهرستواره یاد شده به خط محمدتقی بن معصوم بن محمدحسن قزوینی مورخ 1265ق است. گفتنی است که در کتاب مکتبة العلامة الحلي از چند نسخه تحریر سده هشتم یاد شده که با مراجعه به برخی از این نسخهها معلوم شد، از سده هشتم نیست و گویا تاریخ تألیف یا تاریخ تحریر اشتباه شده است.
نسخههای خطی الفین در کتابخانه آستان قدس ملاحظه شد که تاریخ کتابت آنها به این شرح است:
- نسخه شماره 28 مورخ 984ق، که ظاهراً «تسع» را برخی از عزیزان «سبع» خوانده و نوشتهاند «نسخه مورخ 784» در کتابخانه آستان قدس است.
- نسخه شماره 29 که مختصری نقص دارد و در پایان تاریخ کتابت ندارد؛ اما برخی همین نسخه را مورخ 764ق دانستهاند که ظاهراً اشتباه است.
- نسخه شماره 30 مورخ 1017ق میباشد و تقریباً نیمه دوم کتاب را دارد.
- نسخه شماره 98020 مورخ 951ق.
- نسخه شماره 11194 مورخ 1092ق که از روی نسخهای که مورخ 988ق بوده نوشته شده است.
آنچه با دیدن نسخهها نوشته شد همینها بود؛ بنابراین در کتاب استاد عزیزمان مرحوم طباطبایی که ایشان هم پنج نسخه از آستان قدس معرفی کرده، چند اشتباه پیش آمده است. همچنین در جلد 11 و جلد 1 چاپ دوم فهرست آستان قدس، این پنج نسخه معرفی شده و چند اشتباه دیگر در آن رخ داده که یکی از آنها این است: نسخه پنجم را مورخ 918ق و 988ق دانستهاند با اینکه نسخه مورخ 902ق از روی نسخه 988ق است و تاریخ 988ق دو جای نسخه هست که فهرست نویس محترم 988 را در بعد از دلیل 200، 918ق خوانده است.
نسخه دوم از این نسخهها با 1022 دلیل تمام نمیشود و بقیه دارد که البته ناقص مانده است. احتمالاً این نسخه مانند نسخههایی بوده که 1038 دلیل دارند و نسخههای چاپی جز یک نسخه از روی نسخههای شامل 1038 دلیل چاپ شده و فقط یکی از چاپها از روی نسخه شامل 1022 دلیل چاپ شده است.
از نسخههایی که از روی نسخه تحریر یحیی فرزند فخرالمحققین نوشته شده به دست میآید که در نسخه او چند تاریخ بوده است:
بعد از دلیل 200، علامه نوشته است:
هذا آخر الکلام في الجزء الأول من کتاب الألفین ویتلوه في الثاني المائة الثالثة من الأدلّة الدالّة علی عصمة الأئمة علیهم السلام. فرغ من تسویده مصنّفه حسن بن یوسف... فی 20 من ربیع الأول سنة 709 ببلدة دینور.
سپس این عبارت آمده است:
و فرغ من تبیضیه ولده محمد بن الحسن ... في 6 جمادی الأولی لسنة 726 بعد وفاة المصنّف أعلی مقامة.
و در پایان نسخه چنین آمده:
غرة رمضان المبارك 712 و کتب حسن بن المطهر قدس الله روحه... ببلدة جرجان في صحبة السلطان الأعظم غیاث الدین محمد أولجایتو خلّد الله ملکه.
سپس این عبارت آمده است:
وفرغ من تبییضها... فخرالدین ابن المصنّف سنة 754 ببلدة الحلّة: (یا بالحضرة الشریفة الغرویّة صلوات الله علی مشرّفها.
و در برخی نسخهها آمده: در سال 757ق یحیی فرزند فخرالمحققین از روی نسخه تحریر پدرش نوشته است. بنابراین سال پایان تألیف 712ق و سال پایان کار فخر المحققین 754ق و سال تحریر یحیی 757ق میباشد.
یادآور میشوم که یحیی فرزند فخرالمحققین در أعلام الشیعه اینگونه معرفی شده است:
«ابوالمظفر یحیی بن فخر المحققین... از شاگردان پدرش فخرالمحققین بوده و جملهای از تصانیف جدش علامه حلی را نوشته است. یکی از آنها «خلاصة الأقوال» است که اجازه پدرش به او در آن نسخه بوده و برخی از نسخههای خلاصة الأقوال از روی نسخه به خط او نوشته شده است. و صورت اجازه فخرالمحققین به او در مستدرکات اجازات بحار تألیف میرزا محمد طهرانی عسکری میباشد».
و در ذریعه فرموده تاریخ این اجازه 19 ذیحجه 747ق است.
این یادآوری هم لازم است که همه یا بخشی از کتاب الفین را فرزند مؤلف، فخرالمحققین ساماندهی کرده و اصل تألیف یا بخشهایی از آن به صورت یادداشتهایی در اختیار فخرالمحققین بوده است.
خوابی که در ذیل نقل میشود، گواه این مطلب است:
در برخی نسخهها بعد از دلیل 151 در متن یا در حاشیه نسخه این رؤیای صادقه از فخرالمحققین یاد شده است: محمد بن حسن بن مطهر حلی گوید: چون در تاریخ 11 جمادی الآخره سال 726ق که در حدود آذربایجان بودم و در ترتیب این کتاب به این دلیل (151) رسیدم، به ذهنم خطور کرد که این دلیل خطابی است و برای مسائل برهانی صلاحیت ندارد؛ از این رو از نوشتن آن خودداری کردم. در همان شب پدرم (رحمه الله) را در خواب دیدم... . پس به شدت گریه کردم و از کمی یاور و کثرت دشمن و دوری از برادران و زیادی دشمنیها و تواتر دروغ و بهتانها که باعث شده جلاء وطن کرده و به سرزمین آذربایجان فرار کنم، شکایت نمودم. او گفت: «به گفتارت ادامه مده که بسیار ناراحت شدم. من تو را به خدا سپردهام و اوست سند من لا سند له و جازي المسيء بالإحسان...» . سپس گفتم: «ای آقای من در دلیلی از کتاب الفین برای اثبات عصمت ائمه شکی برایم پیدا شده است». فرمود: «به چه جهت؟»، گفتم: «به دلیل اینکه این دلیل خطابی است نه برهانی». فرمود: «بلکه برهانی است» و توضیح داد. و در پایان گفت «بر تو باد تمسک به ولایت امامان دوازده گانه. فإنّها الصراط المستقیم والدین القویم. هذه وصیتي إلیك والله خلیفتي علیك...».
مشروح این رؤیای صادقه با توضیحات را میتوانید در کتاب روضات الجنات در ذیل شرح حال فخرالمحققین ملاحظه فرمایید.
در اینجا مناسبت است خواب دیگری که در مورد کتاب الفین است و برخی از بزرگان آن را بیاساس میدانند یاد شود. صاحب روضات الجنات در ذیل شرح حال فخرالمحققین مینویسد:
در برخی نوشتههای معتبر آمده: فخرالمحققین پدر خود را خواب دید. پس از احوال آخرت پرسید. علامه جواب داد: «لولا کتاب اغلاط مشهوره دارد در آن کتاب نوشته از آن جمله اغلاط مشهوره آن است که فخرالمحققین پسر علامه حلی، پدر بزرگوارش را بعد از وفات در خواب دید و از او سؤال نمود که «با تو بعد از رحلت چه معامله نمودند؟»، علامه در جواب فرمود: «لولا الفین اسم یکی از تألیفات علامه است که در اثبات خلافت بلافصل امیرالمؤمنین (علیه السلام) نوشته و در آن کتاب دو هزار دلیل
بر این مطلب اقامه نموده است و در هر شب جمعه علامه به کربلا میرفت و امام حسین را زیارت میکرد.
مرحوم آقا سید محمد نوشته است که این حکایت مجعول است؛ زیرا به حکم عقل قاطع در این ازمنه که زمان انسداد است؛ باید استنباط احکام را غالباً به مظنه کرده باشیم، علاجی ورای آن نداریم و معلوم است که ظن گاهی خطا و گاهی صواب است. پس فتاوای علامه چرا او را هلاک میکرد؟! پس این حکایت اتفاق نیفتاده است. پایان کلام صاحب قصص العلماء.
4. در فهرست کتابهای چاپی عربی از پنج چاپ الفین یاد شده به این ترتیب:
- چاپ سنگی رحلی، 1296 ق.
- چاپ سنگی خشتی، 1298ق.
- چاپ سنگی وزیری، 1298ق.
- چاپ نجف سربی رقعی، 1372 ق. با حواشی مرحوم محمدحسین مظفر.
- چاپ تهران سربی، 1360 ش. در مطبعه پاکتچی در 149 صفحه که ظاهراً این آخری اشتباه است.
در تعلیقات کتاب مکتبة العلامة الحلي، افزون بر آنچه در بالا نقل شد، چاپ 1268، تکرار چاپ 1296، که ظاهراً هر دو اشتباه است، چاپ نجف 1388 ق با مقدمه سید محمدمهدی خِرسان، چاپ 1402 بیروت و 1409 قم افست از چاپ بیروت آمده است.
اما چاپهایی که این جانب دیدهام به این شرح است:
- چاپ سنگی رحلی1296 ق به خط علیاکبر در 185 صفحه، از روی نسخهای که بی واسطه یا با واسطه، به خط همان یحیی فرزند فخرالمحققین بوده است. این نسخه از کتابخانه استاد ما آیة الله حاج آقا حسن فرید اراکی بوده که به وصیت ایشان کتابهای چاپی ایشان به کتابخانه مسجد اعظم قم و نسخههای خطی آن به کتابخانه آستان قدس رضوی داده شد.
- چاپ سنگی وزیری 1298ق به خط محمدهاشم بن الحسین در 282 صفحه از روی نسخهای که بی واسطه یا با واسطه به خط همان یحیی بوده است. این نسخه از کتابهایی است که آیة الله العظمی بروجردی به کتابخانه مسجد اعظم قم هدیه کرده است.
- چاپ سنگی خشتی 1297 - 1298ق به خط احمد اصفهانی بدون شماره صفحه.
- چاپ حروفی نجف 1372ق با مقدمه شیخ احمد وائلی و تعلیقات شیخ محمدحسین مظفر.
- چاپ حروفی بیروت 1402ق با همان تعلیقات مرحوم مظفر.
- چاپ 1405 در قم افست همان چاپ بیروت.
- چاپ 1423ق در قم در دو جلد با پاورقیهای سودمند و فهارس متعدد.
5. کتابی به نام مستدرک الألفین تألیف آیة الله شیخ محمد جرارحسین هندی متوفای 1369ق که تاریخ تألیف آن 1361ق و تاریخ پاکنویس و تجدید نظر 1369ق و تاریخ پاکنویس مجدد توسط پسرخواهر مؤلف صابرحسین مولوی کاظمی 1400 ق است. در سال 1419 در 432 صفحه چاپ شده است. در این کتاب برای اثبات امامت امیرمؤمنان علی (علیهم السلام) به حدود هزار آیه از حدود هفتاد سوره قرآن از حمد تا عصر، استدلال شده است.
در کتاب الفین هم حدود 550 آیه ذکر شده است؛ اما در این کتاب به همه آیاتی که در الفین آمده استدلال نشده و به آیاتی که در کتاب الفین نیست هم استدلال شده است.
مؤلف میگوید: «طریقٌ استدلاليّ غیر طریق العلامة الحلّي». نسخهای از این کتاب در کتابخانه مسجد اعظم قم است.
و در کتاب مکتبة العلامة الحلي آمده است:
الفین ترجمه فارسی دارد به نام محمود الفریقین في ترجمة الألفین و نیز بعضی از دانشمندان الفین را به نظم درآوردهاند و نسخه آن در نسخههای خطی وزارت ارشاد ایران موجود است.
و نیز ترجمهای به نام نورالعین في ترجمة الألفین وجود دارد که نسخهای از آن در کتابخانه آیة الله مرعشی قم و نیز کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است.
متأسفانه نسخهای از محمود الفریقین سراغ نداریم و نیز نورالعین في ترجمة الألفین
دو نسخه از این کتاب یکی در کتابخانه مجلس شورای اسلامی و دیگری در کتابخانه آیة الله مرعشی است. متأسفانه چون هر دو نسخه از آغاز نقص دارد، مؤلف شناخته نشد؛ اما در برگ موجود از اوائل کتاب آمده که این کتاب به درخواست شاه طهماسب حسینی صفوی بهادرخان ترجمه شده است. عبارتش این است:
چون از تأییدات آن حضرت با وجود شغل سلطنت آن است که اکثر اوقات خجسته غایات مصروف میفرمایند به مباحث علوم دینیه و مطالعه فنون یقینیه امر عالی اعلی عز اصدار یافت به ترجمه کتاب الفین متعه الله به في الدارین که از بدایع تألیفات حضرت من خصه الله تعالی بالمواهب العلیة و المراتب الجلیة افضل المجتهدین و اکمل الکاملین... (بقیه عبارت از نسخه افتاده).
این ترجمه نثری مقبول دارد و مترجم آن از فضل لازم برخودار بوده و اگر مترجمان جدید دستکم این نسخه را دیده و از آن بهره میبردند یا همان را آماده چاپ میکردند، مبتلا به اشتباهات فراوان که بخشی از آنها را یاد خواهیم کرد نمیشدند.
اکنون برای آشنایی با نثر این ترجمه قدری از آن را میآوریم.
علامه حلی در بحث سوم مقدمه گفته است: بحث از لزوم عصمت برای امام و بیان دلیلهای آن دارای مبادی هجدهگانه است که باید باتوجه و قبول آن مبادی از طرف مخالفان، به استدلال بپردازیم و آن مبادی را به این شرح بیان میکند.
آن مبادی هجده است:
اول: به درستی که عالم پیدا کرده شده است و خدای تعالی پیداکننده
اوست.
دوم: باری تعالی واجب الوجود لذاته است؛ یعنی ذات او تقاضای وجودش کرده ازلاً.
سوم: او قادر است بر همه مقدورات.
چهارم: او عالم است به جمیع معلومات.
پنجم: بینیاز است از هرچه غیر ذات اوست.
ششم: خواهنده طاعات است.
هفتم: ناخواهنده معاصی است.
هشتم: اخلال نمینماید به واجبات و نمیکند زشتیها و مقبحات و نمیخواهد آن را به هیچ جهتی از جهات.
نهم: به درستی که باری تعالی تکلیف میفرماید، بندگان را به مصالح ایشان به قدر وسع و گنجایش ایشان.
دهم: به درستی که واجب است بر خدای تعالی الطاف.
یازدهم: به درستی که حق جلّ و علا قیام نموده به الطاف واجبه بر او از آنچه متعلق است به تکالیف بندگان.
دوازدهم: به درستی که باری تعالی ازاله فرموده علتهای ایشان را که نیست غرض او در آن مگر احسان به ایشان و افاضه نعمتها بر ایشان.
سیزدهم: به درستی که خدای عزّ وجل تکلیف نموده بندگان را به وجه افضل و رسانیدن به آن تکلیف، ایشان را به ثواب اجزل.
چهاردهم: به درستی که حق سبحانه و تعالی فرستاده حضرت محمد را صلوات الله علیه و آله المعصومین به رسالت و عصمت که قیام نماینده است به حق و گوینده است به صدق.
پانزدهم: به درستی که حضرت ذي الجلال انزال فرموده بر او کتاب عزیز که قرآن است که نیست در آن هیچ باطل از پیش وی و پس وی؛ یعنی از هیچ وجه و جهت سمت بطلان بر وی راه ندارد و آن فرستادهای است از خداوند دانای ستوده و منسوخ گشته به شریعت او جمیع شریعتها و به سنت او همه سنتها و آن باقی خواهد ماند تا روز قیامت.
شانزدهم: به درستی که حضرت رسول معصوم است از زلل و خلل و از خطا و نسیان.
هفدهم: به درستی که لطف واجب است بر خدای تعالی در واجبات هرگاه که آن خاصه از فعل باری تعالی باشد.
هجدهم: به درستی که حق جلّ وعلا پیدا نکرده
برای همه مردمان قوه قدسیه را تا علوم ایشان علوم فطریه باشد و همیشه قوه وهمیه و شهویه و غضبیه مغلوب ایشان باشد، بلکه این قوه قدسیه مخصوص طائفه خواص است و این ظاهر است و نقل نشده که در وقتی از اوقات روزگار همه مردمان را قوه قدسیه برقرار باشد.
اگر همین بخش از ترجمه با دو ترجمه جدید مقایسه شود، روشن میشود که چه اشتباهاتی در آن دو ترجمه پیش آمده است.
7. و اما ترجمههای جدید
در سال 1353 ش آقای جعفر بن حسن وجدانی که از قضات دادگستری و سپس وکیل دادگستری بود، با نیت خدمت به مکتب اهل بیت (علیهم السلام) کتاب الفین را به فارسی ترجمه کرده. این ترجمه مقدمهای مفصل و مؤخرهای سودمند و نیز افزودن کتابی دیگر از تألیفات مترجم که موضوعش آیات قرآن مجید در فضائل اهل بیت است و نیز افزودن مطالب متفرقهای در 1051 صفحه وزیری ظاهراً در همان سالهای 53 - 54 ش در تهران چاپ شده است.
روشن است که این عزیز برای ساماندادن به این ترجمه و ضمیمههای آن در حد توان خود کوشش کرده و باید از او سپاسگزار باشیم؛ اما متأسفانه در ترجمه کتاب الفین آن طور که شایسته بوده توفیق نداشته و ضعف و نقص و اشتباهات آن کم نیست و مقصود ما هم در این نوشتار بررسی این ترجمه که سالها قبل چاپ شده و مترجم هم روحانی و به اصطلاح حوزوی نبوده است، نیست.
اما آنچه موجب تأسف فراوان است این است که سال گذشته؛ یعنی سال 1391 که حدود چهل سال از نشر آن ترجمه میگذرد، یکی از حوزویان (آقای رحمتی شهرضا) با کم و زیاد کردن و به اصطلاح ویراستاری با پیروی از همان ترجمه، گرفتار اشتباهات فراوان شده و ترجمه جدیدی در قم چاپ کرده است. در پیروی از ترجمه جناب آقای وجدانی، آنقدر بیاحتیاطی شده که بین بحث ششم و هفتم کتاب در ترجمه آقای وجدانی، چند صفحه اشتباهاً حذف شده که ایشان هم بدون دقت که در این میان چند صفحه افتادگی است، همان عبارات ایشان را تکرار کرده است. ایشان اگر دستکم به اصل عربی کتاب رجوع میکرد، گرفتار این اشتباه فاحش نمیشد. افزون بر این برخی از غلطهای چاپی آن ترجمه نیز در این ترجمه تکرار شده است.
برخی از اشتباههای ترجمه جناب آقای محمد رحمتی شهرضا عبارتند از:
روی جلد آن نوشته شده: «متن و ترجمه کتاب شریف الفین»، با اینکه متن در این چاپ نیست. روی جلد نوشته شده: «ترجمه و تحقیق محمد رحمتی شهرضا»، با اینکه ترجمه است نه تحقیق و اساس ترجمه هم غالباً از ترجمه جناب آقای وجدانی است با تصرفها و به اصطلاح ویراستاری.
آن طرف جلد چاپ شده: «کتاب الفین دو هزار حدیث که نیست چند تا روایت در مورد ولایت و چند تا روایت در مورد کسانی است که میگویند ولایت و تشیع نه...» . روشن است که این مطلب گرچه از برخی بزرگان معاصر نقل شده؛ اما بیشک اشتباه است؛ زیرا کتاب الفین کتاب حدیثی نیست.
از این جزئیات صرفنظر و در خود ترجمه دقت میکنیم و به اشتباهات فراوان برمیخوریم که نمونهای از آنها را در ذیل نقل میکنیم. کتابی که به فارسی ترجمه میشود باید برای هر خواننده یا خواننده دانشمند مفهوم باشد؛ در حالی که بسیاری از موارد این کتاب به دلیل عدم توانایی مترجم به گونهای ترجمه شده که مفهوم نیست و مراد مؤلف روشن نشده است.
علامه حلی در دیباچه کتاب الفین مینویسد:
وقد رتّبته علی مقدمة و مقالتین و خاتمة، أمّا المقدّمة ففیها مباحث: البحث الأول: ما الإمام؟ الإمام هو الإنسان الذي له الرئاسة العامّة في أمور الدنیا والدین بالأصالة في دار التکلیف. ونقض بالنبي وأجیب بوجهین: الأوّل التزام دخوله في الحدّ، لقوله تعالی: ﴿إنّي جاعلك للناس أماماً﴾. الثاني تبدیل قولنا بالأصالة بالنیابة عن النبيّ.
وقیل: الإمامة عبارة عن خلافة شخص من الأشخاص للرسول في إقامة قوانین الشرع وحفظ حوزة الملّة علی وجه یجب اتّباعه علی الأمّة کافة وجنسها البعید الإضافة.
ترجمه این عبارت از کتاب نورالعین که در سده دهم نگاشته شده این است:
ترتیب دادم این کتاب را بر مقدمه و دو مقاله و خاتمه. اما مقدمه، پس در او چند مبحث است: مبحث اول آنکه امام عبارت از کیست؟ بدان که امام انسانی است که باشد مر او را ریاست عامه در امور دین و دنیا به اصالت در دار تکلیف که دنیا است و این حد منقوض میگردد به نبی چه این حد بر او صادق است و جواب این داده میشود از دو وجه:
اول التزام دخول نبی است در حد همچون فرموده حق جل وعلا که ﴿إنّي جاعلك للناس إماماً﴾ خطاب به حضرت ابراهیم است (علیه السلام) یعنی به راستی که من گردانیدم تو را برای مردمان امام و پیشوا یعنی کسی که به او اقتدا کنند در امور و اصول دین پس هر نبی امام باشد.
وجه دوم تبدیل میکنیم «اصالت» را به «نیابت از نبی». پس نقض مندفع شد. و بعضی گفتهاند که امامت عبارت است از خلافت شخصی از اشخاص مر رسول را در پای داشتن شرع و سنت و نگاهداشتن حوزه ملت بر وجهی که واجب گردد پیروی او بر همه امت و جنس بعیدش اضافه است.
متأسفانه همان عبارت را حضرت آقای جعفر وجدانی این طور ترجمه کرده است:
این کتاب را مرتب و منظم نمودم از یک مقدمه و دو مقاله و یک خاتمه که مقدمهاش شامل چندین بحث است:
بحث اول: امام چیست؟ امام آن انسانی است که ریاست عمومی تام داشته باشد در کلیه امور دین و دنیا اصالتاً به طور راستی و حقیقت و جامع در دنیا به نص صریح پیغمبر(ص) که به دو وجه جواب میدهیم.
وجه اول خداوند بزرگ فرموده: ﴿للناس إماما﴾؛ یعنی برای مردم پیشوایی قرار دادیم که این دخول دال بر لزوم پیشوا اعم از پیغمبر و امام برای مردم است بنابر تعریفی که در بحث اول شد.
وجه دوم: امام باید به نص و معرفی پیغمبر باشد و پیغمبر به معرفی از جانب خداوند بزرگ.
و نیز گفته شده: امامت عبارت از جانشینی پیغمبر است به معرفی پیغمبر برای برقراری و حفظ قوانین شرع و حفظ محیط ملت اسلامی به نحوی که بر همه ملت لازم است که از او اطاعت نمایند.
وجنسها البعید الإضافة. از نقطه نظر علمی چنین عبارتی آورده شده یعنی به نیابت از پیغمبر عمل نماید.
و اما بنگرید به ترجمه جناب آقای محمد رحمتی شهرضا:
این کتاب را بر یک مقدمه و دو مقاله و یک خاتمه مرتب نمودم. مقدمهاش شامل چندین بحث است:
بحث اول: امام کیست و امامت چیست؟
امام کسی است که رهبری همه مردم را در همه امور دین و دنیا طبق سنت پیامبر بر عهده داشته باشد که من به دو صورت آن را تبیین میکنم.
صورت اول: خداوند بزرگ فرموده: ﴿للناس إماما﴾ یعنی برای مردم رهبری قرار دادیم که این نشان دهنده لزوم رهبر اعم از پیامبر و امام برای مردم است.
صورت دوم: امام باید به نص و تصریح و معرفی پیامبر باشد و پیامبر از جانب خداوند بزرگ او را معرفی کرده باشد.
و نیز گفته شده: امامت عبارت از جانشینی پیامبر است که پیامبر این جانشین را معرفی میکند تا قوانین شرع را حفظ و برقرار نماید و جامعه اسلامی را حفظ کند به طوری که بر همه مردم لازم است که از او اطاعت نمایند و به نیابت از پیامبر به دستورات و فرامینش عمل نمایند.
ظاهر است که این دو مترجم محترم معنی عبارت را و اینکه تعریف امام منقوض است به نبی، یعنی مانع اغیار نسبت را، ندانسته و به جوابی که داده شد توجه نداشته، بلکه به سلیقه خود مطلب دیگر را مطرح کردهاند.
علامه (رحمة الله علیه) فرموده:
- دلیل هفدهم: الله عزّ وجلّ هو الناصبُ للإمام و من یعلم فَساده نصبه قبیح عقلاً والله تعالی لایفعل القبیح فلابدّ أن یکون الإمام معصوماً.
ترجمه غلط: چون خداوند عز وجل امام را تعیین میفرماید، پس هرکس را که بداند تعیین او موجب فساد میگردد و انتخاب او اشتباه است، تعیین نخواهد نمود؛ چون خداوند کار نادرست انجام نخواهد داد.
ترجمه درست: خداوند عز وجل نصبکننده امام است و نصب کسی را که میداند معصوم نیست، عقلاً قبیح است و خدای تعالی کار قبیح انجام نمیدهد؛ پس حتماً امام باید معصوم باشد.
- دلیل 108: ﴿وکنتم علی شفا حفرةٍ من النار فأنقذکم منها﴾
وذلك إنّما هو بخلق اللطف المقرّب إلی الطاعة والمبعّد عن المعصیة وهو الإمام المعصوم في کل عصر وهو المطلوب.
ترجمه غلط: ... چنین چیزی فقط به خاطر لطفی است که اطاعت از خدا و دوری از گناه انسان را مشمول آن میکند و فقط با وجود امام در هر زمانی اتفاق میافتد.
ترجمه صحیح از نسخه خطی سده دهم: و حصول این به خلق لطف بود که نزدیک گرداننده است به طاعت و دور سازنده از معصیت و آن امام معصوم است در هر عصر و این مطلوب است.
- دلیل 109: ﴿کذلك یبیّن الله لکم آیاته لعلّکم تهتدون﴾
هذه عامّة في کلّ الآیات وفي الأزمنة، وبیان المجمل والمشترك إنّما هو بحصول العلم وإلا لم یکن بیاناً وذلك إنّما یحصل بقول المعصوم فیثبت وهو المطلوب.
ترجمه غلط: این معنی در همه نشانهها پس از آگاهشدن است وگرنه روشنایی حاصل نخواهد شد. این روشنایی فقط به وسیله معصوم حاصل میشود، پس وجود معصوم لازم و ثابت است و این همان مقصود ما است.
ترجمه صحیح: این آیه عام است در دلائل و ازمنه و بیان مجمل و مشترک وبه درستی که این به حصول علم است والا بیان نباشد و این علم حاصل نمیشود مگر به قول معصوم پس او ثابت باشد و این مطلوب است.
- دلیل 112: ﴿وما الله یرید ظلماً للعباد﴾
والمأمور به مراد علی ما ثبت في الأصول و کلام الأشاعرة قد أبطلناه في کتبنا الأصولیّة فمحال أن یأمر بطاعة غیر المعصوم لأنّه قد یأمر بالظلم للعباد والإمام أمر الله بطاعته فلا شيء من غیر المعصوم بإمام.
ترجمه ناقص و غلط: بنا بر فرمایش این آیه، محال است که خداوند به اطاعت از غیر معصوم دستور دهد؛ زیرا در این صورت ممکن است که دستور به ستم نسبت به بندگانش نماید؛ به همین دلیل خداوند دستور به اطاعت از امام معصوم داده است. پس به هیچ وجه جایز نیست که غیر معصوم امام بوده باشد.
ترجمه صحیح: همانطور که در علم اصول فقه ثابت شده «مأمور به» مراد الهی است و اینکه اشاعره گفتهاند «مأمور به» ممکن است مراد الهی نباشد را در کتابهای اصول فقه خود باطل کردهایم؛ پس محال است خداوند امر کند به اطاعت از غیر معصوم.
- دلیل 118: ﴿أطیعوا الله والرسول لعلّکم ترحمون﴾
والإمام المعصوم لطف في هذا التکلیف وفعله موقوفٌ من جهة العلم والعمل کما تقدّم تقریرُه وإلا لناقض الغرض وهو علی الحکیم محال.
ترجمه غلط: در این تکلیف پیروی از امام معصوم لطف است و عمل بندگان بستگی به علم و عمل امام معصوم دارد پس وجود امام معصوم برای راهنمایی واجب است.
ترجمه صحیح: امام معصوم لطف است در این تکلیف و انجام این تکلیف موقوف است بر معصوم از جهت علم و عمل همانطور که تقریر آن در دلیلهای قبلی گذشت.
- دلیل 130: ﴿یخفون في أنفسهم ما لا یبدون لك﴾
هذه صفة ذمّ تقتضي عدم جواز اتّباع من یمکن منه ذلك وهو غیر المعصوم.
ترجمه غلط: این صفت ظنی است که ممکن است از غیر معصوم سر بزند و در این صورت پیروی او جایز نیست، پس وجود معصوم لازم است.
ترجمه صحیح: این صفت مذموم مقتضی آن است که پیروی غیرمعصوم که این صفت از او ممکن است، جایز نباشد.
- دلیل 379: الإمام شریك القرآن في آیات الأحکام، فإنّه لمّا کانت الأحکام غیر متناهیة والکتاب والسنّة متناهٍ فلم یمکن للمجتهد علم الأحکام فلذلك احتیج إلی الإمام تحقیقاً للمساوات من هذا الوجه فکان الإمام معصوماً.
ترجمه غلط: امام در آیات و احکام شریک قرآن است؛ زیرا آیات احکام شرعی غیرمتناهی است ولی اگر بگوییم مجتهدین همه چیز را بدانند، باز هم محتاج به امام هستند و باید چنین امامی همه مسائل قرآنی و غیر مرقوم در قرآن را بدانند و غیر معصوم نمیتواند چنین باشد.
ترجمه صحیح به نقل از نسخه خطی سده دهم: امام شریک قرآن است. در اظهار احکام چه به درستی که احکام غیرمتناهی است و کتاب (و سنت) متناهی، پس ممکن نیست مجتهد را دانستن احکام از آن، پس از این جهت محتاجاند به امام و همچنانکه ممتنع است بر قرآن امر باطل. همچنین ممتنع است بر امام به جهت تحقق مساوات از این وجه پس امام (باید) معصوم باشد.
دلیل 382: لو لم یکن الإمام علیه السلام معصوماً لزم العبث والتالي باطلٌ فالمقدّم مثلُه. بیان الملازمة أنّ الغایة هو ارتفاع جواز الخطأ فإذا لم یرتفع ذلك لم یحصل الغایة فیکون إیجابه عبثاً.
ترجمه غلط: اگر امام معصوم نباشد انتخاب لازم میآید و نتیجه باطل است پس مقدم نیز مثل آن است.
بیان ملازمه: به درستی که برای نهایت او حداکثر جایز بودن برای خطا است، پس اگر این نهایت برآورده نشود و نتیجه به دست نیاید، قبولش بیهوده خواهد بود.
ترجمه صحیح: اگر امام معصوم نباشد عبث لازم میآید و تالی باطل است پس مقدم مثل او است در بطلان.
بیان ملازمه آنکه به درستی که غایت این، ارتفاع جواز خطا است، پس هرگاه جواز خطا مرتفع نشود، غایت حاصل نگردد. پس ایجاب آن عبث باشد.
- دلیل 397: الإمام مقیم للشرع حامل
علی العمل به دائماً ولا شيء من العاصي کذلك ما دام عاصیاً فلا شيء من الإمام بعاص. أمّا الصغر فظاهر لأن الغایة من الإمام ذلک واما الکبری فظاهرة.
ترجمه نادرست: امام اقامهکنندۀ شرع است. وادار به آن عمل میکند. گناهکار چنین نیست، پس امام گناهکار نیست.
ترجمه درست: امام اقامهکننده شرع است که وادار میکند به عمل به آن دائماً و هیچ عاصی چنین نیست مادام که عاصی است، پس هیچ امام عاصی نباشد و اما صغری پس آن ظاهر است؛ زیرا که غایت و غرض از امام این است و اما کبری پس از آن ظاهر است.
- دلیل 488: إنّما وجب الإمام لکونه لطفاً في التکیف مقرباً إلی الطاعة مبعداً عن المعصیة فیستحیل أن یکون یضدّ ذلك وغیر المعصوم لایستحیل أن یکون یضدّ ذلك فیستحیل أن یکون الإمام غیر معصوم.
ترجمه صحیح: لزوم امام به خاطر این است که او لطف است در تکلیف؛ یعنی نزدیککننده مردم است به طاعت و دور سازنده است از معصیت. پس محال است که ضد لطف باشد و محال نیست که غیرمعصوم عمل کند به ضد آن و مردم را به معصیت نزدیک کند، پس محال است که امام غیر معصوم باشد.
ترجمه غلط: فقط واجب شده که امام در تکلیف و مقرببودن او به اطاعت و دور بودن او از معصیت لطف باشد، پس محال است که بر ضد آن باشد و محال نیست که غیر معصوم بر ضد آن باشد، پس محال است که امام غیرمعصوم باشد.
در پایان این مقاله بار دیگر یادآور میشوم که کسی که توانایی ترجمهکردن ندارد، نباید متصدی آن شود؛ بهویژه اگر موضوع معارف دینی باشد و بالأخص اگر مترجم از حوزویان باشد.