اشاره
يک. از علامه امينى بجز کتاب جاودانِ الغدير، چند عنوان کتاب ديگر چاپ و منتشر شده است:
1. سيرتنا و سنتنا سيرة نبينا و سنته
2. أدب الزائر
3. تفسير فاتحة الکتاب
4. ثمرات الأسفار
5. شهداء الفضيلة
6. تصحيح و تحقيق کامل الزيارات
7. فاطمة الزهراء سلام الله علیها
ولى شهرت علمى و کارنامه پربرگ و بار اين علامه مجاهد، سخت تحت الشعاع يک يا حد اکثر دو اقدام بزرگ او قرار گرفته است. بيشترِ مردم و حتى اهل نظر او را فقط به کتاب الغدير مى شناسند؛ بگذريم از ميزان معرفت نسبت به اين دانشنامه دين و ادبيات و کتابشناسى و تاريخ و تراجم شرق که غالبا آشنايى با آن عميق نيست. و بگذريم از کوتاهىِ مراکز علمى در توجه به اين موسوعه، که اگر در اختيار هر ملتى مى بود، دهها پايان نامه دانشگاهى و پژوهشهاى روشمند بر اساس آن پديد مى آوردند؛ و ما هرگز چنين نکرديم.
دو. باب ديگر در شناسايىِ مقام والاى علامه امينى کتابخانه گرانسنگى است که در سال 1376 هجرى قمرى (نزديک به شصت سال پيش) به شيوه کتابخانه عمومى، به مفهوم امروزينِ آن، در نجف اشرف بنا نهاد. و از سرِ تواضع و آستان سودن به پيشگاهِ بلندِ صاحب شريعت، آن را نه به نام خود، بلکه به نام مولايش امام اميرالمؤمنين عليه السلام ناميد؛ تمام رنج سترگ خود را چون گنجى رايگان در اختيار ارداتمندان امام کائنات از هر دين و آيينى قرار داد؛ تا جلوهاى باشد از «باب مدينة العلم» که همواره به روى همگان گشوده است. اين کتابخانه در طول سالهاى دشوارِ حکومت بعثى، با وجود شيعه ستيزىِ بيمانندِ آن نظام ستمگر، به برکت اين نامگذارى و عنايتِ صاحب آن نام بلند، همواره گشوده ماند، بدون اينکه يک برگ از ميراث مکتوبى که در دل آن به وديعت نهادهاند، دستخوشِ جابجايى شود؛ و سپاس خداى را.
اما عظمت اين بناى رفيع را کسى مىشناسد که رنج بىحسابِ امينى و آن گنج شايگان را ديده باشد، که در طول سالهاى حاکميت بعثىها، اين امکان براى ايرانيان نبود. و اميد است اينک در اين سالها، با تجديد فعاليت کتابخانه، زمينه شناخت آن براى همگان فراهم شود.
سه. اين دو زمينه که ياد شد، حد اکثر شناختِ اهل علم از دانشورى است که على رغم آوازه گسترده، جنبه هاى ناشناخته علمى و عملىِ او همچنان فراوان است. بخشى از اين جنبه هاى ناشناخته را بايد در آثار مکتوبى جست که سوگمندانه در طول چهل و چند سال پس از رحلت علامه امينى، همچنان به صورت دستنويس باقى مانده و انتشار نيافتهاند.
فهرست اين آثار، در رساله مرحوم آية الله شيخ رضا امينى، فرزند دانشمند علامه امينى که در آغاز چاپ چهارم الغدیر آمده، و در کتاب حماسه غدير نوشته استاد محمدرضا حکيمى آمده است. در ميان اين آثار، نوشتارهايى در زمينه تفسير و حديث و رجال وجود دارد که تحقيق و انتشار کامل آنها، سيمايى روشنتر از اين بزرگ مرد نشان مىدهد.
چهار.يکى از اين کتابهاى گرانقدر، کتابى است به نام المقاصد العَليّة في المطالب السَنيّة در تفسيرِ چهار آيه، که براى نخستين بار به تازگى منتشر شده است. در اين گفتارِ مختصر، مىکوشيم تا در حد اختصار به معرفى آن بپردازيم. و توفيق از خداست.
معرفى کلى اثر، تاريخچه و درونمايه آن
1. کتاب المقاصد العليّة في المطالب السنية اثرى است از علامه امينى که تازه منتشر شده است و فهرست کلى این کتاب چنين است:
به گمان من، اين مقدار حديث، سبب تدبّر و کفايت است، براى کسى که پيرو حق باشد. و حق سزاوارتر است براى پيروى. ما را نرسد که در برابر خدا و پيشوايان دين، جرأت ورزيم و انديشههاى نارساى خود را، در برابر اين نصوص معتبر، ملاک بدانيم. |
مطلب اول: تفسير آيه
﴿قالوا ربَّنا أمَتَّنَا اثنَتَينِ وَأحيَيتَنا اثنَتَين﴾ (غافر: 11)، ص 11 تا 54.
مطلب دوم: تفسير آيه
﴿وَلله الأسماءُ الحُسنى فَادعوهُ بِها﴾ (أعراف: 180)، ص 55 تا 129.
مطلب سوم: تفسير آيه
﴿وَإذ أخذ رَبُّک مِن بَنى آدَمَ مِن ظُهورِهِم ذُرّيتهم...﴾ (أعراف: 172)، ص 131 تا 336. اين فصل که در اثبات عالم ذر نوشته شده، نزديک به نيمى از کتاب را در بر دارد.
مطلب چهارم: تفسير آيه
﴿وَکنتُم أزواجاً ثلاثة﴾ (واقعه: 7)، ص 337 تا 397.
گرچه مطالب، مستقل از هم هستند، ولى مؤلف بزرگوار، پيوندى ميان آنها برقرار کرده و پيوسته، به هم ارجاع مىدهد.
2. کتاب، شاملِ سه «اربعين حديث» است که هر يک را مىتوان کتابى مستقل در درون اين کتاب دانست:
الف. اربعين حديث امير المؤمنين عليه السلام در موضوع قلب و حيات معنوىِ آن (ص 33 تا 37).
ب. اربعين حديث از رسول خدا و ائمه هدى عليهم السلام در همان موضوع (ص 37 تا 45).
ج. اربعين حديث در باب عالم ذر (ص 234 تا 286).
در مورد اربعين سوم، توضيحى لازم است:
علامه امينى بارها در اين کتاب، براى تأييد و تأکيد مطالب، احاديث متعدد مىآورد. و هر بار اشاره مىکند که به جهت اختصار، سند احاديث را حذف مىکند (مثلاً: ص 32، 118، 154، 177 و 181). اما در مورد عالم ذر، حدود 150، حديث از منابع معتبر شيعه و سنى با سند و منابع و ذکر موارد اختلاف در کلمات و راويان مى آورد، که برخى از آنها را معصومان عليهم السلام ذيل آيات قرآن بيان کردهاند.
بدين ترتيب، نوزده آيه مرتبط با ذر در کتاب ياد مىشود. آنگاه چهل حديث را از آن ميان برگزيده و با بررسى سندى نشان مىدهد که راويانِ تمام آنها «ثقه» اند و در نتيجه اين روايات «صحيح» هستند. (ص 270 تا 286). سپس نتيجه اين پژوهش را با تلخيصِ بيشتر به شکل يک فهرست ارائه کرده که نام پنجاه راوىِ اين احاديث را آورده است، همراه با بيانِ وضع آنها در ميزانِ رجاليّون (ص 287 و 288).
امينى پس از نقل روايات عالم ذر، مىنويسد:
«اينها پارهاى از روايات مربوط با عالم ذر است که به خاطر عدم اطاله کلام، به اين مقدار اکتفا کرديم. وگرنه اخبار رسيده از فريقين در اين مورد، بيش از اين است. اکثر اخبارى که نقل شد، سندهاى بسيار متقن و معتبر دارد، که بر اهل فن پوشيده نيست و بيشتر آنها در بالاترين درجات صحت هستند. اينک براى قطع بحث در اين مورد، به سندِ چهل حديث مىپردازيم» (ص 270).
امينى در پايانِ اين بررسى مىنويسد:
«به گمان من، اين مقدار حديث، سبب تدبّر و کفايت است، براى کسى که پيرو حق باشد. و حق سزاوارتر است براى پيروى. ما را نرسد که در برابر خدا و پيشوايان دين، جرأت ورزيم و انديشههاى نارساى خود را، در برابر اين نصوص معتبر، ملاک بدانيم» (ص 286).
البته ايشان بارها تذکر داده که نبايد باب انکار يا تأويل را در برابر احاديثِ معتبر گشود (از جمله: ص 142، 195، 209 تا 211، 286 و 287). اين تذکر، پردهاى از اخلاقِ علمى است که او خود بدان عامل بوده و بايد اين تذکر علمى و عملى، سرمشق ديگر پژوهشگران باشد.
اربعينِ سوم، بيش از بخشهاى ديگر مورد توجه علامه محقق شيخ آقابزرگ تهرانى قرار گرفته؛ چنانکه در گزارشى مختصر و مفيد که پس از ديدن اصل کتاب در کتاب جاودانهاش الذريعة نوشته، بر همين بخش تأکيد مىکند. (الذريعة، ج 4 ص 323. متن اين گزارش در مقدمه کتاب، ص 8 آمده است).
3. نقد در اين کتاب، جايگاه ويژه دارد. محور عمده بحث در فصل اول، نقد کلام فخر رازى است (ص 15 به بعد). همچنين موارد زير:
الف. نقد کلام سيد مرتضى (ص 289)
ب. نقد کلام شيخ مفيد (ص 295)
ج. نقد کلام علامه مجلسى (ص 382)
اين نمونهاى است از اين ويژگى کتاب، که روايت را همراه با درايت عرضه مىکند، بدون اينکه به ورطه تقليد يا شخصيت زدگى بيفتد.
4. بهره گيرىِ فراوان از اشعارِ عربى و فارسى در ضمن مباحث، از ويژگىهاى اين کتاب است. برخى از اين اشعار، متعلق به شاعران قديم است که از منابع مکتوب نقل مىشود (مانند عينيه ابن سينا، ص 291) و بعضى ديگر به شاعران نزديک به زمان مؤلف تعلق دارد که امتياز خاصى به کتاب مىدهد. نمونه آن، اشعار مولى عبدالصمد خامنهاى متوفاى 1311 است (ص 76، 233) و اشعار ميرزا محمدعلى اردوبادى که نويسنده کتاب در تبريز از او شنيده است (ص 326). در اين ميان، گاه اشعارِ شاعرى سنى نيز نقل مىشود (عبدالباقى موصلى عمرى، ص 327).
اين اشعار غالباً براى تنوع در فضاى بحث نقل شده که مؤلف مىگويد: «نستروح بذکر جملةٍ منها» (ص 291 و 323). اما در عين حال، نوعى استناد و دست کم استشهاد در آنها قابل ذکر است، چنانکه علامه امينى يکى از محورهاى شاهکار خود الغدير را اشعار غديريه قرار داده و به شرح آنها و بيان مستندات آنها مىپردازد. بحث مفصل ايشان در مورد جايگاه شعر در فرهنگ اسلامى که در آغاز جلد دوم الغدير آورده در اين زمينه جالب توجه است.
5. منابع کتاب، بجز موارد خاص و معدود (مانند ص 202 تا 204)، همگى از منابع معتبر شيعه هستند. برخى از اين کتابها در زمان تأليف اين کتاب هنوز چاپ نشدهاند و امينى از نسخههاى خطى آنها نقل مىکند با تعبير «هو موجودٌ عندنا»؛ مانند:
المزار ابن مشهدى (ص 65 و 200)، تفسير فرات کوفى (ص 72، 104، 197، 204)، خصائص الائمة سيد رضى (ص 204)، کامل الزيارة ابن قولويه (ص 268)، اليقين ابن طاووس (ص 205 و 206)، أصل شريح حضرمى (ص 181 و 229)، بشارة المصطفى عماد طبرى (ص 251)، کشکول سيد حيدر آملى (ص 266)، کفاية الطالب گنجى شافعى (ص 75)، الطُرف ابن طاووس (ص 173)، العروس قمى (ص 185)، دلائل الإمامة طبرىِ امامى (ص 73).
بعضى از آنها هنوز هم مخطوط باقى مانده است، مانند شهاب مبين نوشته ميرزا ابوالقاسم اردوبادى (ص 318).
در ميان آثار چاپ شده مورد استفاده نيز به کتابهايى برمىخوريم که چشمِ تيزبينِ امينى به ارزش آنها پى برده است، با آنکه در سالهاى اخير کمتر مورد توجه محققان بودهاند. در اين شمار، کتاب کفاية الموحّدين نوشته سيد اسماعيل طبرسى متوفاى 1321 قابل ذکر است (ص 304 تا 310).
6. نگاه ويژه امينى به احاديث و محدّثان، قابل توجه و ملاحظه است:
الف. ذيل حديثى مربوط به شؤون اميرالمؤمنين عليه السلام، پس از بررسىِ محتوايى مىنويسد: «البته ممکن است که به اين خبر اشکال شود که مرسل است. ولى در اين مورد، ضررى نمىزند، و متن حديث بدين سان زيانى نمىبيند و محتواى آن لطمه نمىخورد. اگر ما بوديم و منصب شخصيتِ مورد بحث، درباره آن بزرگ همين سان سخن مىگفتيم که در همين حديث آمده است». (ص 98).
ب. علامه امينى به کتاب مشارق نوشته حافظ بُرسى اعتماد کرده و مىکوشد تا توجيه صحيح براى احاديث منقول بيابد. به عوان نمونه بنگريد: ص 77، 89، 90، 97، 99، 100، 103، 109، 321.
ج. فرات کوفى محدثِ سده چهارم را که در غالب کتابهاى رجالى مجهول مىدانند، به عنوان «استاد المحدّثين في عصره» مىستايد. بنگريد: ص 104، 118، 252.
د. به زيارت غديريه منقول از امام هادى عليه السلام استناد کرده و سند آن را معتبر مى داند (ص 70).
ه. محدث نورى را با تعبيراتى مانند «محدث نقّاد» (ص 272، 277، 279، 282، 286) يا «المحدث الخبير النقّاد الواقف على أحوال الرجال» (ص 276، 280، 284) مىستايد و به کلمات و استدلالهاى او در توثيق رجال استناد مىکند. گاه کلام او را در اين مورد، در حدّ کلام نجاشى مىداند (ص 273، 275).
7. علامه امينى به دليل انس با متون دعاها و زيارات، در جاهاى مختلف به آنها استناد مىکند. به عنوان نمونه: ص 69، 70، 101، 104.
اين ويژگى بايد مورد توجه ديگر پژوهشگران قرار گيرد.
8. تعليقات مؤلف براى حل مشکلات احاديث با توجه به موضوعهاى مطرح شده در مباحث توحيد و عدل راهگشا و خواندنى است. مثلاً:
الف. معنى رؤية الله، ص 139 تا 143.
ب. خلق سعادت و شقاوت، ص 346.
ج. يازده معنى براى يمين و شمال، ص 348 تا 357.
د. معناى استطاعت و عدم آن در رواياتى که شبهه جبر دارد، ص 368 تا 373.
ه. توضيح دقيق رواياتى که ظاهر آن موهم تفويض بعضى از امور به ائمه عليهم السلام است، ص 91 تا 96.
و. جواب به شبهات منکران عالم ذر (بر اساس ضعف سندى، تقيه، اخبار آحاد، ضعف عقلى)، ص 270 تا 294.
ز. جمع ميان ظاهر و باطن آيه «يوفون بالنذر»، ص 232.
9. تبيينهاى مختلف از شؤون و مقامات پيامبر خدا و ائمه هدى عليهم السلام، که يادآور مباحث عميق مرحوم امينى در تبيين مقامات حضرت صديقه کبرى سلام الله عليها است، در کتاب ديگر ايشان فاطمة الزهراء.
چند نمونه از اين مباحثِ تبيينى را در کتاب المقاصد العليّة مرور مىکنيم:
الف. فضيلت انبيا و ائمه عليهم السلام منحصر به اعمال و عبادات و کسبياتِ آنها در اين دنيا نيست، بلکه عمدتاً به مقامات آنان در عوالم پيشين بر مىگردد، ص 156 و 157.
ب. نخستين بعثتِ پيامبر خاتم به نبوت، در عوالم پيشين بوده است، ص 170 و 171.
ج. ائمه عليهم السلام مظاهر اسماء حسناى الهى اند، ص 63 تا 107.
د. اوليّات پيامبر در عالم ذر، ص 164 تا 168.
ه. اوليات اميرالمؤمنين در عالم ذر، ص 168 تا 177.
و. هشت حديث در عظمت مقام ولايت و شؤون صاحبانِ معصومِ اين مقام عليهم السلام (ص 118 تا 129). انتخاب اين احاديث از ميان انبوه احاديث، جامعيت و اهميت آنها را نشان مىدهد.
ز. بيان هيجده آيه در باره عالم ذر بجز آيه معروف (أعراف: 172) با دهها روايت ذيل آنها، ص 196 تا 234.
اين گونه مباحث دقيق که هر کدام را مىتوان يک کتاب کم برگ و پر بار در موضوع خود دانست در کنار توجه دقيق به اختلاف نسخ يک حديث در ضبط متن و اسانيد (مانند ص 198 و 199) آميزهاى از روايت و درايت را در کنار هم، نشان مىدهد.
10. رجوع به کلمات علماى اماميه، به خصوص در باب بحثى مهم و بحث برانگيز مانند عالم ذر، از امتيازات کتاب است. در همين بحث، به سخنان عالمانِ زير (مختصر يا مفصل) اشاره و بعضى از آنها نقد شده است:
شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ حر عاملى، فخرالدين طريحى، محمدصالح مازندرانى، سيد اسماعيل طبرسى، سيد نعمة الله جزائرى، ميرزا حبيب الله خويى، سيد شرف الدين نجفى، حسن بن سليمان حلى، محمدقاسم اردوبادى، قطب الدين اشکورى، ميرزاى نايينى، محمدحسين اصفهانى، محمدحسين کاشف الغطاء، ميرزا على شيرازى.
آنگاه بيانهاى منظوم برخى عالمان آمده، مانند:
سيد صدرالدين عاملى، ميرزا حبيب خراسانى، شيخ جابر کاظمى، محمدعلى اُردوبادى، صالح بن قاسم حوَيزى، ابن حمّاد، حُر عاملى، جواد شَبيبى، سيد حسين بَحرالعلوم، سيد حيدر حلّى، شيخ حسين نجف، مفتى سيد عباس شوشترى، ابن عرندس حلى، ابوالمحاسن حائرى، طالب شرع الإسلام و...، ص 294 تا 336.
تعليقات مصحح در شناساندن اين بزرگان و جايگاه علمىِ آنان، به استدلالِ مؤلّف کمک مىرساند.
11. المقاصد العلیة مقدمه و مؤخّره و تاريخ تأليف ندارد. در واقع مجموعهاى است از چهار گفتار که البته با تنظيم و تدوينِ مؤلف به اين صورت درآمده است. به قرينه جملاتِ دعايى، که براى برخى شخصيتها در اواخر فصل سوم بکار رفته، بايد تاريخ تأليف را پس از سال 1353 قمرى و پيش از سال .1380 بدانيم؛ چون براى آية الله ميرزا محمدعلى اردوبادى (متوفاى 1380) عبارت «دامت برکاته» بکار برده، و فتوايى از ميرزاى نايينى به تاريخ 1353 نقل کرده است (ص 322 و 326). با توجه به آنچه از زندگىِ امينى مىدانيم، احتمالاً همزمان با تأليف اين کتاب يا کمى پس از آن، به کتاب الغدير مشغول شده، و ويرايش و بازنگرى بر روى آن انجام نداده است.
نسخه اساس طبع، نسخهاى است که مرحوم سيد هاشم حسينى تهرانى صاحب کتابهاى بوستان معرفت و... به دليل اُنس با علامه امينى از روى نسخه اصل نوشته است. آنگاه جناب حجة الاسلام شيخ محمدرضا کريمى در سال 1407 قمرى، از روى نسخه يادشده استنساخ کرده و به محقق فقيد سيد عبدالعزيز طباطبايى رضوان الله تعالى عليه، هديه کرده که اکنون در کتابخانه ايشان موجود است. مصحّح کتاب، حجة الاسلام سيد محمد طباطبايى، فرزند دانشمندِ محقق طباطبايى، کتاب را از روى همين نسخه تحقيق کرده و بدين صورت ارائه کرده است.
متن کتاب در حدود 400 صفحه است که پس از يک مقدمه کوتاهِ ده صفحهاى آمده و پس از متن، 120 صفحه فهارس، پايان بخشِ کتاب است.
فهارس افزوده مصحح، که به بازيابى مطالب کمک مى کند بدين قرار است:
مصادر تحقيق ( 197 عنوان کتاب)، آيات قرآنى، احاديث، آثار (کلمات صحابه و تابعين)، اعلام، طوائف و قبائل و فرق، اماکن و بلدان، وقايع و ايام، اشعار عربى و فارسى، کتابهايى که در متن يا تعليقات ياد شده است ونهايتاً فهرست تفصيلى مطالب.
چاپ زيبا و چشم نوازِ متن که با سليقه انجام شده، رغبت خواننده را براى خواندن برمى انگيزد و دشوارىِ مباحث را تا حدى جبران مىکند.
12. خطاهاى چاپىِ اندک شمار که به کتاب راه يافته، نسبت به چنين حجم کارى، بس اندک است. با اين همه به دليل اهميتِ کتاب، براى تصحيح در چاپهاى بعدى اشاره مى شود:
ص 50 س 9: کاروانيم / کاروانىايم
ص 62 پ 3 س آخر: مظجعه / مضجعه
ص 84 پ 1 س 2: و قال: بالله عرف إلى قوله ووصيه / يک بيت شعر است که به صورت نثر منعکس شده است.
ص 141 س 7 پ: العبودة / العبودية
ص 322 س 11: دى / غلط است. احتمالا در متن، «ذح» (يعنى ذيحجه» بوده است.
13. نکات زير نيز براى بهتر شدن کتاب در چاپهاى بعدى بيان مىشود:
ص 85 و 113: در مورد حديث لولاک....، رجوع شود به:
مستدرک سفينة البحار، ماده «خلق».
ص 82، 87، 89 تا 91، 194 و 195: بيتهايى از تخميس هائيه اُزرى سروده جابر کاظمى است که موجود است و مىتوان بدان ارجاع داد.
ص 128 و موارد ديگر: براى خلط نشدن ميان کنز الفوائد کراجکى و تلخيص تأويل الآيات شرف الدين، بهتر است کتاب دوم به نام کنز جامع الفوائد ياد شود.
ص 173: طرف ابن طاووس چاپ شده و مىتوان به نسخه چاپى آن ارجاع داد. همين گونه است کتاب کفاية الموحّدين (ص 304 تا 310).
ص 269: درباره کتاب شهاب ثاقب توضيحى ارائه نشده است.
ص 318 تا 320: کلام شيخ محمدقاسم (يا: ابوالقاسم) اردوبادى در کتاب شهاب مبين او آمده که نسخههاى خطى آن در کتابخانه رضويه و آية الله مرعشى موجود است و مىتوان به آنها ارجاع داد.
چنانکه در بند پيش گفتم، اين چند نکته کوتاه، ارزش کار محقق کتاب را کم نمىکند.
عموم پژوهشگران را به بهرهگيرى از اين خوانِ معنوى فرا مىخوانم.
***
سعى مؤلف و محقق و ناشر مشکور؛ توفيقِ اين عزيزان مستدام؛ و دعاى خيرِ حضرت بقية الله أرواحنا فداه، ضامنِ تداومِ اين توفيق باد. آمين.