نویسنده این سطور به دلیل نسبت خانوادگی با مرحوم علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، این توفیق را از سالهای ۱۳۶۶ شمسی به بعد داشت که در قم، مشهد و تهران بهصورت متناوب حضورا و یا از طریق تلفن، همواره از تجربیات استاد در رابطه با عرصه کتابشناسی، نسخه شناسی و رجال و تراجم شیعه و سنی بهرهمند شود.
از میان استادانی که از محضر آنان در این گونه دانشها بهره برده ام ، البته جایگاه استاد ممتاز است، اما مهمتر از آن به نظر من شیوه بیبدیل آن استاد در آموزش شاگرد بود. در تمامی این سالها، در طول دوران انتشار مجله وزین تراثنا و کار بر روی مقالاتی که استاد در این مجله منتشر نمودند و نیز در مورد سایر کتابها و تحقیقاتی که در طول این سالها تا پیش از وفات ایشان، در دستور کار استاد بود، موردی را نمیشناسم که در طول کار، با پیش کشیدن بحث درباره مقالات خود و سایرکارهایی که در دستور کارشان بود، به گونهای قصد آموزش نداشته باشند. در زمان کنفرانسهای غدیر لندن و شیخ مفید قم، بهرهوری من از روند تحقیقات ایشان بسیار بود و من میکوشیدم قدم به قدم شیوه ممتاز استاد را در شناسایی نسخ خطی و کتابشناسی آثار شیخ مفید دنبال کنم. یادم میآید که در روزهای پیش از آغاز کنفرانس شیخ مفید که استاد بر روی آثار شیخ مفید کار میکردند و از دیگر سو علامه محقق آقای جعفری، بر روی مقاله ممتازشان درخصوص کلام شیخ مفید تحقیق میکردند، و به همین مناسبت هم چند روزی استاد جعفری در قم مهمان مرحوم طباطبایی بودند، من هم چند روزی را در قم در محضر این دو استاد بودم و از نزدیک شاهد عشق و علاقه استاد در کار و نیز شیوه تحقیق بر روی فهرستها و تذکر اشتباهات فهرست نویسان بودم.
آقای جعفری همیشه از وسعت دانش استاد در فن رجال و کتابشناسی ستایش میکرد و استاد نیز عمیقا معتقد بود که کسی را به جامعیت آقای جعفری نمیشناسند. زمانی نیز در خدمت دو استاد در قم بودم و شیوه کار ایشان را بر روی الارشاد شیخ مفید، چاپ مؤسسة آل البیت به دقت دنبال میکردم. زمانی را یاد دارم که استاد بر روی نسخه چاپی کتاب العمدة ابن البطریق کار میکردند و اسناد و متون احادیث را مورد بازبینی قرار میدادند. کار استاد به عنوان چاپ دوم کتاب العمدة در قم و البته بدون نام استاد به چاپ رسید ولی خوب به یاد دارم که استاد میفرمودند که در نسخه چاپ نخست جامعه مدرسین بیش از هزار غلط راه یافته است که در چاپ دوم (وسیله موسسة الامام الصادق قم)، اصلاحات استاد همگی در نظر گرفته شد.
طبعا در هر فرصتی شیوه تصحیح اسانید را هم در این کار و هم در دیگر کارهای استاد به دقت از محضر ایشان فرا میگرفتم. در مورد کار بر روی مستدرک الذریعه و نیز حواشی الذریعه که در سالهای اخیر بیشترین همت را درباره آن مبذول داشتند و نیز درباره مقالات محققانه ایشان در رابطه با نهج البلاغه و شراح آن و نیز اهل البیت فی المکتبة العربیة، همواره سخن در رابطه با مولفان و نسخههای خطی به ریزبینیهایی در خصوص نسخههای خطی و عرصه کتابنویسی در تمدن اسلامی میکشید و چون نویسنده این سطور علاقه ویژهای به این دانشها و از جمله شناخت رجال سنی و شیعه قرون نخستین داشتم، طبعا درباره کتابهای این نویسندگان و نسخههای آنها و اموری از این دست، از ایشان بهره می بردم. مجالس بحث و مذاکرات ایشان با اهالی علم و محققان در منزل ایشان و یا در سفرهایی که به تهران، مشهد و اصفهان داشتند و من نیز در بخشی از آنها توفیق حضور داشتم، بسیار قابل استفاده بود. در قم مجالس ایشان در روزهای جمعه، همانند مجالس مذاکره و بحث علمی در سدههای نخستین اسلامی بود؛ ومن را هماره به مجالس وراقان بغداد عصر ابن ندیم، که در حقیقت از مهمترین مجالس مذاکره و بحث علمی در مدینة السلام بود، میبرد. در مجالس ایشان همه سخن بر سر کتاب و نسخه و شناسایی رجال کهن بود و هر یک از تجربیات خود در زمینه کتاب سخن میراند.
در آن دورهها کار من بیشتر در رابطه با رجال شیعه و نیز سنیان بغداد بود و برای استفاده از کتابخانه استاد به محضر ایشان میشتافتم. در آن دوره بود که من مشغول تألیف مقاله ابن ندیم برای دایرةالمعارف بزرگ اسلامی بودم و استاد برای من تمثل ابن ندیم در زمانه ما بود. آن سالها من در رابطه با علمای شیعه در سدههای پنجم و ششم یعنی عصر پس از شیخ الطائفه کار میکردم و به همین دلیل در مورد یافتههای خود با ایشان به مشورت میپرداختم. در رابطه با ابوعبدالله علوی، نویسنده زیدی سده پنجم کوفه نیز وضع بر همین منوال بود: استاد درباره او تحقیقات زیادی انجام داده بودند و من هم به دلیل کاری که از سالها پیشتر بر روی الجامع الکافی این نویسنده زیدی انجام میدادم، بنابراین همه جا از اطلاعات ایشان بهره میبردم و یافتههای خود را در مقام مشورت با ایشان در میان میگذاشتم. متأسفانه تنها پارهای از این تحقیقات درباره ابوعبدالله علوی و نیز مشایخ شیخ الطائفه و نیز موارد بسیار زیاد دیگری از این قبیل منتشر شده است.
اینجا فرصت را غنیمت میشمرم و دو نکته را متذکر شوم:
به دلیل اینکه من همواره از کتابخانه ایشان بهره میگرفتم و کتابها و نسخههای عکسی ایشان را برای استفاده شخصی و نیز بهرهوری مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی گاه مدتها در اختیار داشتم، میدانم که استاد به یادداشت نویسی بر روی برگههای کوچک و درشت و یا بر روی نسخههای کتابخانه شخصی خود عادت داشتند؛ بنابراین شایسته است هر چه زودتر بسان یادداشتهای مرحوم میرزا محمد خان قزوینی، این یادداشتها منتشر شوند. ایشان شماری از تحقیقات را نیز به دلایلی نیمه تمام رها کرده بودند و گاهی نسخه خود را برای تداوم کار به دیگران میسپردند، نمونه آن کارهایی است که بر روی کتابهای حموینی جوینی و ابن عساکر انجام داده بودند و آنها را با اخلاص تمام در اختیار مرحوم محمودی قرار دادند که ایشان هم در کارهای خود همواره به سهم مرحوم استاد اشاره کردهاند. از جمله کارهای مهم ایشان، کار روی مناقب ابن طلحه، عقد الدرر و مناقب ابن المغازلی است که در مورد کتاب اخیر کار را نیمه تمام رها کرده بودند. همه این کارها و منتخباتی که از نسخههای خطی کتابخانههای ترکیه، شام، ایران و عراق و موزه بریتانیا با خطی زیبا نگاشته بودند، همگی شایسته انتشارند.
نکته دوم اینکه باید گفت در برنامه کاری ایشان بسیاری از کارهای نا تمام وجود دارد که بهتر است در چارچوب عناوین همان تحقیقات منتشر شود، فی المثل ایشان در سالهایی درصدد تکمیل تحقیقات خود بر روی کتاب فضایل امیرالمؤمنین احمد بن حنبل بودند که درست درهمان سالها من مشغول نوشتن مقاله احمد بن حنبل برای دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بودم و بسیار پیش میآمد تا درباره مشایخ احمد بن حنبل و کتاب المسند وی و عقاید احمد در رابطه با مسئله تربیع مطالبی مطرح میشد که به همین دلیل ایشان اهداف کار خود را در این رابطه مطرح میکردند. مجموعه احادیث فضایل که در روی برگهها و کاغذهای بیشماری از ایشان باقی مانده است، عمدتا مربوط است به تعلیقات کتاب فضائل امام احمد. کارهایی دیگر نیز از همین قبیل است، کارهایی مانند: اهل البیت فیالمکتبة العربیة و شروح نهج البلاغه که تا روزهای آخر بر روی آن کار میکردند و در همین رابطه یادم میآید که آخرین تماس تلفنی ایشان ، یک شب پیش از وفات آن مرحوم در خصوص سند مائة کلمة جاحظ بود به روایت ابن ابی طاهر طیفور. بسیاری از اوراق باقیمانده از آن مرحوم نیز به همین دو کار و یا به کار سترگ مستدرک الذریعه باز میگردد، گرچه ایشان فرصت تبییض این اوراق را در عمده موارد پیدا نکردند. در حقیقت کارهای استاد همگی در یک نظم منطقی که از پیش از سوی ایشان در رابطه با آنها برنامهریزی شده بود، قرار داشت که متأسفانه در مورد تکمیل بیشتر آنها عمرشان کفاف نداد، اما میتوان آنها را در چارچوب همان نظم، گرچه در شکل ناقص منتشر نمود.