استاد عزیز الله عطاردی خراسانشناس بزرگ این روزگار و پیر خراسان، از خاک به افلاک پر کشید و رفت ...
ما به روزمرّگیها چنان خو گرفتهایم که از درک فضیلتها و فضیلت مداران بیگانه ماندهایم؛ بدین روی چه میفهمیم که هشت دهه حضور ایشان در میان ما چه دستاوردهایی داشت و قدر او را ندانستیم. لذا این خبر چندان موجی در میان اهل نظر بر نینگیخت. تشییع غریبانهاش در تهران و مشهد گواه بارز این مدعا است.
اما کافی است کسی این بزرگ مرد را از نزدیک دیده باشد، شور و شوق جوانانه او را در سنّ پیری ببیند، فرآیند تولید و نشر دوره هفتاد جلدی مسندهای ائمه را که یک تنه تدوین و چاپ و منتشر کرده از زبان خودش بشنود، فرهنگ خراسان چهل جلدی را که فقط هفت مجلد آن در زمان حیاتش منتشر شده بشناسد، تنوع کارهایش را در زمینه های حدیث و تاریخ و زبانشناسی و کتابشناسی و تحقیق متون و ترجمه و دیگر زمینه ها را بداند، دلبستگی محققانه او به امام رضا علیه السلام را از نزدیک ببیند، اخلاق پژوهش را در سیره علمی او ببیند، و... تا بداند چه بزرگ مردی روی در نقاب خاک کشیده است.
نگارنده که کمتر از ده سال اخیر عمر ایشان توفیق و فرصت عرض ادب و ارادت به استاد را از نزدیک یافته بود، با همان معرفت اندک، در باره او سخنها دارد که به ضرورت خبررسانی این روزها ، شدّت سنگینی خبرو گستردگی کمّی و موضوعی آثار ایشان، فعلاً فقط بخشی از آنها را به این سطور میسپارد.
هدف از این قلمانداز عرض ادبی است و بس. آنچه مینویسم، نه جامع است و نه مانع، نه در شأن استاد است و نه حتی در حدّ بهره اندک نگارنده از آن بزرگ. چند نکته را بدون آداب و ترتیب مینویسم، به امید اینکه دیگر شاگردان استاد در باره او بنویسند و این قلم را بار دیگر فرصت تجدید پیمانی با آن بزرگ دست دهد.
1.پیش از این در چهار منبع در باره ایشان سخن رفته است:
الف. مجله رایحه، شماره 30، سال 1386. از انتشارات خبرگزاری قرآنی ایکنا.
ب. گرامینامه عطاردی، دو جلد، 1385، مؤسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، دستاورد جلسه نکوداشت استاد در شهر ری.
ج. عطارد دانش، کتابخانه مجلس، 1390، به اهتمام نگارنده.
د.و مهمتر از همه، کتاب روایت عشق، زندگینامه خودنوشت استاد که در سن هشتاد سالگی در حدود هشتصد صفحه به سال 1387 نوشت و شرحی مبسوط از زندگی علمی و سفرهای پژوهشی خود نوشت.
میکوشم که مطالب آنها را تکرار نکنم و فقط به مطالبی اشاره کنم که در آن منابع یاد نشده است؛ یا اینکه در آن منابع یاد شده، ولی در این قلم انداز خلاصه آن نقل شود یا توضیح و مطلبی بر آن افزوده شود یا نقدی بر آنها زده شود. وگرنه شأن قلم بالاتر از آن است که مکرّر بنویسد و وقت گرامی خوانندگان را هدر دهد.
2.ایام نوروز امسال که استاد در بیمارستان بود، همراه با حجت الاسلام علیرضا مسجد جامعی در بیمارستان به عیادت ایشان رفتیم. از حافظه ستودنی خود چندین نسخه خطی کهن نهج البلاغه را که در فرآیند تصحیح و تحقیق متن نهج البلاغه مبنا قرار داده بود، با تمام خصوصیات نسخهشناسی و محل کتابخانه و جزئیات سفرهای مربوط، یاد می کرد. این نیروی حافظه نبود، بلکه شدت اهتمام به میراث فرهنگی شیعی بود که این جزئیات را در ذهن او نگاه می داشت. و این در زمانی بود که سالها به هفتهای سه بار دیالیز ناگزیر بود و از ضعف و بیماری شکوهها داشت، نه به جهت وضع جسمی، بلکه به جهت ناتمام ماندن و منتشر نشدن کارهای علمی.
3.در همان عیادت، در مورد آثار ایشان در نمایشگاه کتاب امسال (1393) پرسیدیم. پاسخ استاد جالب بود: «امسال اولین سالی است که کتاب چاپ اول در نمایشگاه ندارم». آنگاه دو سه کتاب را که به چاپ مجدد رسانده و به نمایشگاه رسانده بود، نام برد. دقت شود که این سخن در 86 سالگی استاد بود. او به سال 1307 در قوچان زاده شده بود.
4.دلبستگی او به سرزمین خود خراسان فوق العاده بود. خانهای را که از طرف دولت در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی به او دادند تا به عنوان کتابخانه از آن استفاده کند (و زحمت حضور انبوه کتابها را از دوش خانواده بردارد)، در همان روز اهدا همراه با تمام کتابها و یادداشتهایش به عنوان «مرکز فرهنگی خراسان» وقف کرد و کتیبهای مفصل بر سردر آن نصب کرد تا به عنوان کتابخانه و مرکز تخصصی مرجع باقی بماند. این مرکز هم اکنون در شمیران، خیابان دربند موجود است.
5. از نام و نان گذشته بود. به شیوه گذشتگان کمتوقع و پرکار بود. به شیوه آنان جامعنگر بود و در چند موضوع نزدیک به هم کار میکرد و قلم میزد. در عین حال، حوصله را اصل اساسی کار خود میدانست و به دراز مدّت میاندیشید. فقط به مسئولیت و نیاز میاندیشید نه تشویق و تقدیر مراکز و مسئولان. در تمام عمر خود به هیچ سیستم دولتی یا حوزوی یا مرکز خاصی وابسته نشد. نسبت خویشاوندی خود با شهید رجایی را هرگز به رخ کسی نکشید و از آن امتیازی نخواست و نگرفت؛ نه در زمان نخست وزیری آن شهید و نه پس از شهادت او. (همسر وفادار او که دستیار او در کارهای علمیاش بوده، برادرزاده شهید رجایی است). روزی بر سر فردی فریاد میزد: «من محقق تاریخ هستم نه محرّف تاریخ». نمیدانم خواسته آن شخص چه بود، ولی جواب استاد همین بود. به دلیل همین گونه برخوردها، مال و منالی نیندوخت و تهیدست از دنیا رفت.
6.اخلاق پژوهش را به خوبی رعایت میکرد و در عمل بدان پایبند بود. در خلال این همه تحقیق و دیدن نارساییها و اشکالات منابع دیگر، زبان به بدگویی از آنها نگشود.
خاطرهای بسیار شیرین در این مورد دارم که در کتاب «محدث ربانی» (یادنامه محدث قمی، 1389، ضمن مقاله بیست و سه نکته .... ) آوردهام. اما بازگویی خلاصه آن را ضروری می دانم. روزی همراه با چند تن از اهل قلم در خدمت استاد بودیم که ضمن گفت و گوهای مختلف سخن از یک کتاب مرجع رفت و استاد اشاره کرد که این کتاب در عین فوائد بسیار، نظم منطقی در بیان مطالب ندارد. این بحث گذشت و به شیوه این گونه نشستها، مباحث مختلف پیش آمد. ناگهان وسط مباحث دیگر، استاد به گوشهای نگریست. نمیدانم چه چیزی به یاد آورد که از حاضران پرسید: من در مورد فلان کتاب گفتم که نظم منطقی ندارد؟ پاسخ مثبت دادیم. گفت: خواهش میکنم این مطالب را از من ناشنیده بگیرید. اگر آن نویسنده آن همه مطالب را در کتابش ثبت نمیکرد، امروز دسترسی به آنها نداشتیم و از میان رفته بود. راضی نیستم آنچه از من شنیدهاید، نقل کنید. زمانی مباحث خود را ادامه داد که از حاضران بر این مطلب قول گرفت و مطمئن شد.
این برخورد، از جانب دانشوری است که خود در رتبهای همردیف آن شخصیت علمی قرار دارد، نه اینکه دون مایگی او را به تواضع علمی وادارد.
7.به پژوهشهای میدانی بسیار بها میداد و علاقه فراوان داشت و آنها را برای تکمیل پژوهشهای کتابخانهای و سندی ضروری میدانست. برخی از اشکالها و اختلافهای کتابهای مرجع پیشین را که در مورد نام رجال و شخصیتهای کهن مییافت، با سفرهای علمی پرمشقّت برطرف میکرد، سفرهایی که با امکانات محدود شخصی انجام میشد، باز هم بدون وابستگی به هیچ یک از مراکز علمی یا دولتی. درسهایی را از این سفرها میتوان و باید فرا گرفت، مانند: اقامت در حسینیهها و مسجدها، قناعت به کمترین لباس و خوراک ، مدیریت زمان در این سفرها.
سفری پر زحمت میرفت، وجه صحیح کلمات را مییافت، و در کتابهایش میآورد، بدون اینکه به تمام زحمات پشت صحنه اشاره کند. این توضیحات را به گفتارهای شفاهی موکول میکرد و تنها اندکی از آنها را در کتاب روایت عشق نوشت یا در مصاحبهها بازگفت.
در همین سفرها، عنوان «شیخ دوربین بر دوش» یکی از اوصاف بود. از بسیاری از آثار تاریخی در کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که روزی جزء خراسان بزرگ بودهاند (مانند: افغانستان و کشورهای جنوب شوروی) و هند و پاکستان، عکسهایی گرفته که آن آثار به مرور زمان از میان رفتهاند. اینها بخشی از تلاش علمی ناشناخته اوست که در میان روحانیون همقطار او، نمونههای زیادی برایش نمیتوان یافت.
همین جا اشاره کنم به علاقه بسیار زیاد استاد به حکیم ابوالقاسم فردوسی و تسلط او بر
شاهنامه که بخشی از این پژوهشهای میدانی او مرتبط با دانای توس بود و در کتاب
فرهنگ خراسان بیش از صد صفحه بدان اختصاص یافته است.
8. با بزرگان وادی تحقیق و اندیشه پیوند نزدیک داشت. آیت الله سید محمدهادی میلانی، علامه امینی، شیخ آقا بزرگ تهرانی را استادان خود میدانست و به شاگردی آنها افتخار میکرد. با استادان فقید علیاکبر غفاری، سید جلالالدین محدث ارموی، ابوالحسن شعرانی، سید محمدعلی روضاتی، سید عبدالعزیز طباطبایی و مانند آنها ارتباط نزدیک و استوار داشت. شرح تفصیلی خدمات هر یک از این اساتید فقید پژوهش دینی و کارنامه دینپژوهی آنان فرصتی دیگر میطلبد. اشاره مختصر اینکه هر یک از اینان کارهای میانرشتهای جاودانهای میان کتابشناسی با تاریخ و حدیث و تفسیر و... عرضه کرده و خط روشنی از این گونه کارها نشان دادهاند.
9.در باره مدیریت زمان در منش علمی او اشاره شد. دوست دارم این قسمت را بیشتر توضیح دهم.
در کارنامه ایشان تعداد چشمگیری ترجمه متون تاریخی و پژوهشی در باب تاریخ اسلام از عربی به فارسی دیده میشود. از ایشان در باره این ترجمهها و انگیزه آنها پرسیدم. پاسخ داد که بعضی به سفارش و توصیه اساتید او بودهاند و برخی به تشخیص خودش. اما بیشتر آنها را در سفرهای خارجی مانند سفر هند انجام میداد، به این شکل که در این سفرها، ساعات کار کتابخانهها محدود بود. بدین روی استاد عطاردی روزها را به بهرهگیری از کتابخانهها به ویژه منابع خطی آنها میگذراند و از فرصت شبها برای ترجمه متون بهره میگرفت.
در این مطلب چند نکته است:
یکی استفاده بهینه از وقت و هدر ندادن آن، حتی در سفر های دشواری مثل سفر هند با آب و هوای ویژه و دشوار آن.
دوم اینکه مرحوم عطاردی در همان زمان که به عنوان پژوهشگر نوآور در تاریخ، حدیث، کتابشناسی و تحقیق متون مطرح است، ترجمه کتاب را دون شأن خود نمیداند و به فایده کار میاندیشد نه شکل و ساختار آن.
سوم اینکه جایگاه نویسندگان بعضی از آن کتابها چندان بالاتر از خود عطاردی نبود، ولی استاد حاضر می شد که نام خود را به عنوان مترجم پس از نام آنها بیاورد، چون به راستی از نان و نام گذشته بود.
10. مدیریت دانش مقولهای است که گاهی بسیار مشکل و دستنیافتنی توضیح داده می شود. اما باید شکلهای مختلف آن را به شکل کاربردی توضیح داد که هر کسی در جایگاه خود آن را اجرایی کند.
یک نمونه آن را در کارنامه استاد عطاردی میبینیم. اساتید ادبیات در باره مقام ادبی ادیب نیشابوری و اثر پذیری او در شاگردانش سخنها دارند. (از جمله شاگردانش: دکتر شفیعی کدکنی، سید علی گرما رودی، دکتر مهدی محقق و دهها تن دیگر). ادیب حجم زیادی از شعرهای قوی فارسی و عربی را در حفظ داشته و روش او در تدریس فنون ادبی این بوده که ابتدا شعرهایی در یک فن ادبی (مانند جناس، تلمیح و ...) میخوانده، سپس در باره آن فن ادبی توضیح میداده است. وی در خلال تدریس، شعرهایی از خود میخوانده و از آنها میگذشته است. اما هیچ وقت اهتمامی به نگارش کتاب مستقل یا تدوین دیوان اشعارش نشان نداد.
در میان شاگردان ادیب نیشایوری، استاد عطاردی در همان ایام از وقت فراغت استادش بهره میگرفته و شعرهای ادیب را از زبان خودش ثبت و ضبط میکرده است. دهها سال بعد که امکانات چاپ و نشر یافت (نشر عطارد وابسته به مرکز فرهنگی خراسان) آن مجموعه را منتشر کرد. اصل دستنویس استاد را که به جوهر سبز در سالهای حدود 1330 در ایام تحصیل مشهد نوشته بود، دیدهام که نشان از همت عطاردی در ثبت نانوشتهها دارد.
این نکته را بیفزایم که کلمه عطارد را معمولاً به فتح عین و ضم راء میخوانند، که استاد به پیروی از مرحوم ادیب آن را غلط میدانست و قرائت صحیح را به ضمّ عین و کسر راء میدانست و بارها به این خطای مصطلح تذکر میداد ضمن اینکه یاد استادش را زنده نگاه میداشت.
11.مسند نویسی یکی از کارهای اساتید علم الحدیث است که تمام احادیثی را که از یک امام معصوم یا صحابی یا تابعی روایت شده، به تقسیم موضوعی در یک مجموعه جای میدهند. (برای آشنایی ناآشنایان با علم حدیث میگویم که صحابی راویای است که پیامبر را درک کرده، و تابعی راویای است که پس از زمان آن گرامی به دنیا آمدهاند، اما یک یا چند صحابی را درک کردهاند).
این کار در مورد امامان معصوم انجام نشده بود. استاد عطاردی یک تنه به نگارش این مجموعه همت گمارد. کارنامه را ببینید:
مسند امام علی علیه السلام 27 جلد،
مسند امام حسین علیه السلام 3 جلد در 1606 صفحه،
امام باقر علیه السلام 6 جلد در3382 صفحه،
امام صادق علیه السلام 22 جلد،
امام کاظم علیه السلام 1767 صفحه، و امامان دیگر و حضرت زهرا که مجموعاً هفتاد جلد میشود. نکته این است که این گونه کارها با تشکیل گروهها و تخصیص بودجههای کلان غالباً ناتمام میماند، در حالی که تمام کارهای این مجموعه را استاد شخصاً انجام داد: استخراج، تدوین موضوعی، نمونهخوانی، اهتمام به چاپ، تأمین هزینه چاپ و...
به اینها بیفزایید نوشتن
زندگینامه علمی عبدالعظیم حسنی را که همگان فقط به عنوان یک امامزاده به او مینگرند، در حالی که در کنار آن خود دانشوری محدث بود و یادگارهای علمی او قابل اعتنا است. این کار را استاد در سال 1342 به سامان رساند، زمانی که طلبهای جوان بود و تازه به تهران آمده و ناشناخته بود. در زمانی که نه هیچ یک از لوح فشردههای منابع حدیث وجود داشت، نه فهرست راهنماها و معجم احادیثهایی که در حدود سال 1370 و پس از آن پدید آمدند.
به اینها بیفزاییم: ترجمه فارسی مسند امام رضا علیه السلام که خود انجام داد. (مسندها چون متکی به متن اصلی احادیث هستند، به زبان عربی نوشته شدهاند). و این کار در حدود سال 1355 و حتی پس ازآن در شمار معدود آثار علمی مربوط به امام رضا است.
او با این کارها بحق صاحب عنوان
«محدث خراسان» شد.
12.تاریخ جغرافیایی، حوزه دیگر کار ایشان بود. به این عناوین بنگرید:
مشایخ فقه و حدیث در جماران،
کلین و درشت (= طرشت) که سه نقطه کهن و عالم خیز در اطراف تهران هستند.
التدوین في أخبار قزوین ، احیای یک اثر کهن در تاریخ قزوین و شخصیتهای علمی آن.
زندگانی سیده نفیسه (از نوادگان امام مجتبی مدفون در مصر) که ضمن آن نکات خواندنی در باب تاریخ تشیع در مصر آورده است.
جغرافیای نیمروز، احیای یک اثر دوره قاجاری در شناخت نیمروز (از مناطق سیستان).
13. یک زمینه دیگر کار او، آثار تحلیلی در باب برخی از متون بود، مانند: نگارش و نشر آثار مختلف در مورد
نهج البلاغه،
تفسیر گازر،
تاج العروس و چندین کتاب مهم دیگر که هر کدام در جای خود نقش مهمی در تاریخ و فرهنگ شرق دارند. و اکنون مجال تفصیل در مورد آنها نیست.
14. دکتر مصطفی دلشاد که به آثاری در مورد
نهج البلاغه شهرت دارد، از شاگردان استاد عطاردی است. وی در مجلس بزرگداشت استاد در سال 1385 در شهر ری هفده ویژگی برای ایشان در حدّ عنوان و در کمال اختصار بیان کرده و آرزو کرده که این عناوین را در نوشتاری مستقل توضیح دهد. من بارها وفا به این وعده را از ایشان خواستهام. و اینک بار دیگر این درخواست را تکرار میکنم، از آن جهت که چنین نوشتاری، بیش از آنکه تجلیل محض باشد، ترکیبی از تجلیل و تحلیل را در بر دارد، آنچه امروز در مورد شخصیتهای علمی سخت به آن نیاز داریم.
این هفده ویژگی را به نقل از مجله
رایحه شماره 30 (گزارش سخنرانی کوتاه دکتر دلشاد) در اینجا میآورم:
قدرشناسی، والا همتی، ادبیات انسانی، شیوایی زبان، سختکوشی، روابط انسانی، فرصتطلبی، تمرکز در یک حوزه علمی، سادگی، جدیت در کار، استقلال، حساسیتهای دینی، استقامت، شجاعت، زمانهشناسی، عزتمندی. (
رایحه، شماره 30، ص 52).
15.یکی از کارهای مورد نیاز در مورد آثار گسترده مرحوم آیت الله عطاردی (در چندین حوزه که به صد و ده جلد میرسد) تدوین فرهنگ نامه موضوعی الفبایی بر اساس این آثار است. این کار در حدود سال 1385 شروع شد (بنگرید:
رایحه، شماره 30 صفحه 46). اما به دلایلی ناتمام ماند، که مجدداً در اواخر عمر استاد، از سر گرفته شد و در این مرحله نگارنده نیز در جایگاه مشاوره حضور داشتهام. در اینجا با اعلام این خبر که (با توجه به افزایش آثار مکتوب استاد در سالهای اخیر) بیش از شصت در صد کار پیش رفته، امیدوارم مراکز علمی بخصوص مراکز دارای امکانات، این کار را به مثابه دانشنامهای بدانند که حاصل 86 سال تلاش علمی استاد عطاردی را نشان میدهد و به اتمام و نشر آن کمک کنند. اشاره میکنم که اگر عطاردی به ملتی دیگر تعلق میداشت، تا کنون چندین دانشنامه به این شیوه برای سطوح مختلف از آثارش تدوین شده بود؛ ولی اینک ما هستیم و فقط یک کار، آنهم ناتمام که تا کنون فقط با شور و شوق درونی نگارندگان آن پیش رفته، نه حمایت هیچ مرکزی....
16.یک آرزو در مورد استاد در زمان حیات داشتم که هرگز عملی نشد. البته بخشی از آن به قصور و تقصیر خودم برمیگردد.
دوست داشتم دانشگاهها و حوزهها، تور یا اردوی علمی به مقصد دیدار با استاد برگزار کنند و از همان مراحل آغازین تعلّم و تحصیل، چهرههایی را به دانشجویان از نزدیک نشان دهند که هم در زمینه اخلاق پژوهش و هم در باب کار علمی اسوه و الگو هستند. نبودِ چنین اردوهایی در برنامههای علمی مراکز دانشگاهی و حوزوی ـ حتی در مراحل تحصیلات تکمیلی ـ یک خلأ و نقص بارز و مشهود در برنامه آنها است.
باور کنیم که دیدن یک پیشکسوت و شنیدن مستقیم تجربهها و دستاوردها، برای دانشپژوهان چنان سازندگی عملی دارد که با چندین واحد گذراندن (از آن گونه که خود دیده ایم) قابل مقایسه نیست.
این آرزو در مورد استاد آیت الله عطاردی ناکام ماند. امید است در مورد دیگر اساتید عملی شود.
17.تجربه تلخ ما، در مورد عموم بزرگان این است که پس از مرگ آنها آثارشان به فراموشی سپرده میشوند و به تعبیر دیگر، کار علمی آنها ناتمام میماند. در حالی که نشر کامل آثارشان، کمترین کاری است که میتوان و باید در مورد آنها انجام داد. بگذرم از تحلیل علمی کارها و روشهای پژوهشی و نگارشی و همایشهای مختلف و... تا یاد آنها زنده بماند و به بهانه نام و یاد آنها تنور پژوهش همچنان گرم باشد.
امیدوارم بازماندگان فرهیخته استاد این مهم را فراموش نکنند و تکمیل و نشر دوره چهل جلدی
فرهنگ خراسان و دیگر آثار، بر زمین نماند.
18.نشر 110 جلد کتاب و رساله در قالب لوح فشرده (با امکان جست و جوی لفظی) کار مفیدی است که مرکز تحقیقات کامپیوتری نور در قم برای آثار شماری از شخصیتهای علمی سامان داده و بهره وری از این آثار را چند برابر کرده است.
به عقیده نگارنده، این کار بدون فوت وقت در مورد آثار استاد عطاردی باید انجام شود و دسترسی همگان به ویژه اهل تحقیق به این کتابها را (که تا کنون فقط از طریق نشر عطارد با توزیع بسیار محدود انجام می شد) فراهم کند و استفاده از آن در کارهای پژوهشی همچون پایان نامهها بیشتر شود.
19. وقتی نام و یاد امام عصر عجل الله تعالی فرجه برده میشد، باران اشک را میدیدی که از آسمان دیدگانش میبارید. و شور و احساسی را که در سیره علامه امینی خوانده و شنیده بودیم تداعی میکرد. با آن امام همام، سر و سرّی داشت شگفت؛ و عوالمی داشت که تمایلی به بازگویی آنها نداشت. و سر انجام در عصر روز جمعه سوم مرداد 1393 به دیار باقی شتافت، روزی که تعلق به آن گرامی موعود آسمانی دارد. در این روزهای سیاه و تلخ که شاهد نسلکشی و قتل عام کودکان بیگناه عراق و فلسطین به دست جلادان صهیونیست هستیم، از خدای بزرگ تحقق آن عدالت موعود را در آیندهای بس نزدیک امید میبریم.
20. مرگ، حق است. اما زمان مرگ، اراده خاص خدا است که گاه در آن قدرتنماییهای ویژه دیده میشود. در ماه میهمانی ویژه الهی بر خوان احسان خدای کریم نشستن، نصیب هر کسی نمیشود. آنهم در روز 27 ماه رمضان که یادآور سالگرد رحلت علامه مجلسی محدث بزرگ جهان اسلام است. اگر تقدیر باشد یا تصادف، پیامی نیکو دارد.
روح بلند دو محدث بزرگ در کنار هم آرمیدند. رضوان الهی بر هر دو بزرگ مرد باد. آمین.
شنبه چهارم مرداد 1393/ بیست و هشتم ماه رمضان 1435
شاگرد کوچک استاد، عبدالحسین طالعی