مقالات
صفحه اصلی   /   مقالات   /   تراجم و رجال   /   وثائق غازانیه
وثائق غازانیه
وثائق غازانیه
غازان خان (سلطنت از 694 ـ 703)، نخستین سلطان مغولی است که به اسلام گروید، و در تأسیس نظام اداری و مالی تلاش بسیار گسترده ای انجام داد. او نخستین کسی است که پول کاغذی به نام چاو را رایج کرد. کتاب وثائق غازانی متنی است از آن روزگار که کیفیت تنظیم و تدوین قرارددادهای حقوقی را آموزش می دهد. در اینجا به معرفی محتوای این کتاب تازه یاب و نسخه آن می پردازیم.

مقدمه
سلطان غازان خان (محمود) ( سلطنت694 ـ 703) از سلاطین بزرگ ایلخانی در ایران بوده و چنان که اهل فن می دانند، وی جایگاه مهمی در این دوره از تاریخ ایران دارد؛ دورانی که با وجود چهره های برجسته ای مانند رشیدالدین فضل الله، نظام اداری ایران، پس از یک دوره آشفتگی که در پی حملات مغول پیش آمد، صورت استوار و ثابتی به خود گرفت. شخص غازان خان به اصلاح نظام اداری اصرار داشت و در جمع، شنب غازانی و همین طور ربع رشیدی، دو اثر مهم از این دوره اند که یادگارهایی بس ارزشمند از پیشرفت و آبادانی در ایران به شمار می آیند. به هر روی، روزگار غازان خان، به عنوان ایلخانی که رسما اسلام را پذیرفت، فارغ از همه جنبه ها، از نظر اداری و تغییرات سازمان سیاسی و اداری دولت ایلخانی نهایت اهمیت را دارد و سلطان غازان را باید از شخصیت های نسبتاً استثنایی در تاریخ ایران دانست؛ سلطانی که به رغم آن که ریشه در مغولان داشت، در داشتن ویژگی هایی چند از لحاظ اداری و فرهنگی، از بسیاری از سلاطین ایران، ممتاز است. (در این باره بنگرید به نفائس الفنون، ج 2، 255 ـ 256).
در باره غازان خان و اصلاحاتی که او در نظام اداری ایلخانی پدید آورد، فراوان سخن گفته شده است (در باره اصلاحات غازانی مقالات فراوانی نوشته شده که با جستجوی کلمه «غازان» در نورمگز می‌توان به آنها دست یافت). گرایش وی به اسلام، از این زاویه که در این اصلاحات متوجه نوعی تطبیق نظام فقهی ـ حقوقی اسلام با وضعیت جدید بوده، اهمیت بررسی کردن را دارد.
باید توجه داشت که این زمان، نظام اداری در دنیای اسلام، با تجربه بیش از ششصد سال بسیار گسترده بوده و نموداری از آن را می توان در کتاب صبح الاعشی قلقشندی ملاحظه کرد. با این حال، تجربه او، بیشتر مربوط به حوزه شامات و مصر است، و ما مع الاسف، از تجربه اداری در این سوی، یعنی شرق اسلامی، آگاهی کمتری داریم. این تجربه در برخی از پژوهش‌های دو سه دهه اخیر در باره نظام اداری دوره ایلخانی مورد بررسی قرار گرفته است.
درباره گنجینه‌ای از اسناد اداری و مدل‌های متفاوت مکاتبات، بیش از همه مدیون کتاب دستور الکاتب (محمد بن هندوشاه نخجوانی، مسکو، 1976) هستیم که نمونه های فراوانی از اسناد اداری این دوره را برای ما به یادگار گذاشته است.
اکنون می توانیم از بدست آمدن یک متن عربی دیگر در زمینه وثائق حقوقی با نام الوثائق الغازانیه یاد کنیم، رساله ای که به نام سلطان غازان نوشته شده است. این کتاب اثری کوتاه، به عربی و در زمینه دبیری و شغل محضرداری است و می‌تواند در شناخت نظام حقوقی این دوره به ما کمک شایسته‌ای بنماید. رساله‌ای که ساختار فقهی را با دانش دبیری، به هم نزدیک کرده و متنی با ارزش برای استوار کردن مناسبات حقوقی میان مردم بر پایه حقوق و فقه اسلامی پدید آورده است.
این اثر، به نوعی، شبیه به شاخه ای از دانش منشآت و مکاتیب آمده، برای دفاتر محضری (به زبان امروز) نوشته شده است. به عبارت دیگر، الگوی نگارش اسناد حقوقی را در زمینه های مهم عقود و ایقاعات بدست داده تا کسانی که در شهرها و بلاد مختلف، در کار تنظیم این اسناد هستند، با استفاده از آن، با دقایق حقوقی نگارش این متون آشنا شوند. در این متن های الگو، همه جنبه های حقوقی رعایت شده، و به علاوه، جنبه‌های شرعی هم بر اساس آنچه در آثار فقهی بوده، مورد توجه قرار گرفته است. این نمونه آثار همواره در ادبیات اداری ما محل توجه بوده و یکی از نمونه‌های بسیار عالی امّا متأخر آن، که زمانی بنده تصحیح و چاپ کردم، وجیزة التحریر (قم، مورخ، 1393) از دوره اول قاجاری است.
از نویسنده الوثائق الغازانیه اطلاعی نداریم، اما به دلیل همین اسم و مقدمه آن، دقیقاً می‌دانیم که در عهد غازان خان، یعنی سال‌های پایانی قرن هفتم و چهار سال نخست قرن هشتم هجری نگارش یافته است.
فارغ از جنبه‌های حقوقی این متن، از این که ما اثری با این ویژگی‌ها به نام غازان خان، با توجه به موقعیت وی در تاریخ ایران داریم، باید خوشحال باشیم و این را یک کشف با ارزش بدانیم. فهرست نویس محترم کتابخانه مجلس، دوست عزیز ما جناب آقای محمود نظری، این نسخه را در مجلد 32 ص 94 به شماره 10071 معرفی کرده‌اند.
نویسنده در مقدمه رساله، پس از حمد و سپاس خداوند، و درود و سلام بر محمد و آل او، از سلطان وقت یاد کرده و از تلاش های او در رفع فساد و ظلم ستایش کرده است.
سپس اشاره به کسی می کند که از او خواسته است تا این متن را تدوین کند، متنی که مشتمل بر مثال‌هایی برای نظام حقوقی در زمینه خرید و فروش و نکاح و وصیت و مانند اینهاست. مع الاسف نویسنده، نه نام خود را یاد کرده، و نه از آمر و کسی که به او فرمان نگارش این اثر را داده یاد می‌کند. با این حال، در پایان رساله، با محور قرار دادن او در دعا، سعی کرده نشان دهد که وی نقش مهمی در تحریک وی برای این کار داشته و می‌تواند به نوعی ولی نعمت او باشد.
نویسنده در مقدمه، از نظام تقسیم بندی خود در کتاب که آن در چهار باب تنظیم کرده سخن گفته و دلایل آن را نوشته است. به گفته وی دلیل این تقسیم این است که به گفته وی، تصرفات مالی، یا قولی است و یا فعلی. نمونه فعلی، احیاء است. اما قولی، یا مشتمل بر عوض است یا خیر. نمونه دوم، مانند هبه و وقف و وصیت و رهن و ضمان و وکالت خالی از جعل و اقرار، و وصیت. اما آنچه مشتمل بر عوض است، یا موقت [وقت دار] است یا خیر. اجاره و مساقات، نمونه وقت دار است. اما آنچه وقت ندارد، مانند بیع و حواله و سلم و قرض و بعض از موارد صلح، و جعاله و شفعه و نکاح، و طلاق خلع، و مضاربه. بدین ترتیب این موارد، در چهار باب ارائه شده است. باب اول: در بیع و موارد مشابه، باب دوم: در اجاره و مساقات، باب سوم در هبه و وقف و موارد مشابه، باب چهارم در احیاء. نویسنده از باب اول آغاز کرده و فصل‌هایی را برای آن آورده که تا فریم پانزده ادامه یافته، پس از آن باب دوم در اجاره و مساقات آمده و در ابواب بعدی هم، موضوعات خاص هر کدام، ضمن فصول یاد شده است. ضمن هر بابی، چند نمونه متن به عنوان مثال اول، مثال دوم ... مثال الرابع دارد، اما مواردی که ذیل آنها نه چند مورد، بلکه یک متن را آورده، تحت عنوان «مثال» متنی را انشاء کرده است.
نویسنده در ارائه «مثال» گاهی متن کامل، یعنی تحمیدیه و مقدمات ستایشی سلطان را آورده و در نمونه‌های بعدی با عبارت «بعد التحمید المبدّر بذکره و ذکر السلطان و اقانون معدلته الی قوله: و مقتضی شریعة خیر الانام» جملات اصلی مربوط به متن حقوقی مربوط را آورده و جملات اخیر آن را هم با تعبیر «إلی آخره کما سبق» حذف کرده است. این نکته که در تمام این متون، به نوعی از سلطان و عدل وی یاد می‌شده، نکته جالب توجهی است. به عبارت دیگر، متن‌های حقوقی تنظیم شده، نوعاً پس از ستایش خداوند و درود بر محمد و آل، حاوی یاد از سلطان و عدالت او هم بوده است.
گفتنی است که در هر فصل، مثال اول، از همه کاملتر است؛ هرچند در این موارد نیز، بخش‌های اولیه متن‌ها، غالباً تکرار نشده است. عبارت نخست معمولا چنین است که: هذا کتاب ناطق یذکر... و متن اصلی درباره موضوع مورد بحث می‌آید.
مورد نکاح، تقریباً یک متن کامل است که در حکم همان صیغه عقد می باشد. بخش‌هایی از آن حاوی اهمیت نکاح، آیات و احادیث وارد شده در این باره، و بدگویی از زنا و سفاح است. متن اینجا، یکی از جالب‌ترین خطبه‌های عقد است که به همین صورت تنظیم و نگاشته می‌شده است.
همچنین طبق معمول این نوع متون، اسم اشخاص ذکر نشده و صرفاً با فلان بن فلان متن تنظیم می‌شود.
این رساله جمعاً 30 صفحه است. نویسنده سنی است، و متن و مثال‌ها را به عربی نوشته و چنان که گذشت، نام خود را نیاورده امّا عنوان الوثائق الغازانیه را برای آن انتخاب کرده است. در اینجا، بخشی از مقدمه را برای آشنایی بیشتر عزیزان تقدیم کرده و قسمت‌هایی از متن را نیز گزارش خواهیم کرد.

مقدمه رساله
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
الحمد لله الذی أرشد خواصّ العباد و عوام أهل الاقطار و البلاد إلی ما هو الأصلح للمعاش و المعاد، و أنجح فی حفظ طوارف الاموال و البلاد، و أدنی إلی الصدق و الرشاد و أنفی للعیب و الفساد، و الحمد لله الذی أقام قسطاس العدل بعد أن قوّم میّادها و حطّ عن رقاب البریّة من أوزار الظلم ما کان آدهاً بارسال الرسل و توضیح السّبل، خصوصاً بأفضل الانبیاء و صفوة الاصفیاء محمّد المشار الیه بأصابع الاجتباء، صلّی علیه و علی آله الاتقیاء، ثم بالسّلطان الاعظم القان [الخان] الاکرم، مُحیی مراسم العدل و الکرم، المؤلف فی ظلال هیبته بین الذئب و الغنم، و المُفیض علی العالمین سجال النّعم، الخاقان الاقوم غازان محمود ـ لازالت أیّامه مشحونة بالیُمن و السعادات و دَواته دائمة دوام الارض و السموات ـ فانّه جدّد لنا فی زماننا بمسعاته الجمیلة، و رسوم الحق بعد دثورها، و أکحل بألطافه الجزیلة عیون الصدق بما عاد الیها بنورها، و أجری بعدله الشامل أقلام الفتوی، و أرسی بانصافه الکامل اقدام العنوی، و مَحی آثار الظلم و الطغیان و هَدی إلی انوار الهدی و الایقان، خلّد الله له بلوغ أفاضی المراد، و ملّکه نواصی العباد، و قواصی البلاد.

[علت تألیف این کتاب و وصف ابواب آن]
فانّه لمّا کان علم الکتابة من أهمّ المهمّات، و أعمّ الفواید من المأمورات، و لهذا أخصّه الله بالذّکر فی محکم تنزیله و مبرم خطابه و تبجیله، و شرّفه أیضا باضافة تعلیمه إلی نفسه فی قوله جلّ و علا: ِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّه‏ [بقره: 282].
و کان أیضا شطر علم القضاء الذی هو تلو منصب النبوة و الاصطفاء إذ لا یتمّ إبرام أقسام فصل القضاء بیسر إحکام احکام التقیید و الامضاء إلا بها، إذ بها تخلید الأحکام و تأیید فائدة النقض و الابرام، لاجرم، أمرنا من حضرته السماء التی تتقاصی لرفعتها السماء بجمعِ أمثلة من هذا العلم معدودة، علی سبیل الاختصار مسرودة، لتکون تبصرة للمبتدی و تذکرة للمنتهی علی رعایاه، فی کتابة الوثائق و المونة و یکمل لهم علی امتثال امر «و لیکتب...» الایة [بقره:282] قبل المعونة، و لایقع أمر من امورهم فی أدنی الرتب و لایتطرق إلی مال و لا نفس بنقصان او عطب فتلقینا رسوم الاوامر العلیة بالامتثال، و استمددنا من الکریم المتعال، فانه المُلهم للصواب و الموفق للتمییز القشر من اللباب و سمّیناه الوثائق الغازانیة و رتبناه علی أربعة ابواب: ...
الباب الاوّل: فی البیع و ما یتبعه
الباب الثانی: فی الاجارة و المساقاة
الباب الثالث: فی الهبة و الوقف و امثالهما
الباب الرابع: فی الاحیاء
سپس از بیع آغاز کرده و برای هر مورد از موارد آن، نمونه‌ای از یک نگاشته را ارائه می دهد.
المثال الاوّل: و هو أن یشاهد القاضی وصول الثمن او یثبت عنده بالبیّنة... . مثال اول از بیع، درباره متنی است که برای گواهی بیع نوشته می شود، آنگاه که حاکم، از پرداخت ثمن آگاه شده، یا در حضور او بوده یا اطمینان به آن حاصل کرده است.
بخش اول این مثال اول، که الگویی برای موارد بعدی هم خواهد بود، آن حمد و سپاس خداوند، ستایش رسول و سپس وصف سلطان که از او با تعبیر قان اعظم یا همان خان وقت که غازان است، یاد کرده است. البته در این نمونه، اسم غازان را نمی‌آورد، اما القاب و اوصاف و شرح کارهای وی به صورت یک متن ادبی در برانداختن ظلم و ستم آمده است. در واقع، قرار بوده وی متنی بنویسد که به درد دوران سلاطین دیگر هم بخورد.
بخش دوم مثال، به موضوع اصلی پرداخته شده و در آن آمده است: «... و ثم بعد ان ثبت فی مجلس الشرع المقدس بمدینة کذا بین یدی الحاکم بها و هو فلان بما هو طریق الثبوت شرعاً بشهادة عدلَین مقبولی الشهادة، و هما فلان و فلان شهدا شهادة شرعیّة أنّ جمیع الملک الفلانی الذی موضعه کذا، بمدینة کذا، فی زقاق کذا و حدوده کذا ، و حقوقه و کل حق یتعلق به قابل للتملیک، حق و ملک لفلان بن فلان، و فی یده و تحت تصرفه بحق بلامانع و منازع و مخاصم غیر متغلب اشتری فلان بن فلان من المالک المتصرّف المشهود له فلان المذکور و هما ... إلی آخره و باع ... فی عقد واحد جمیع الملک المشهود به، المحدود فیه بعامة حدوده و حقوقه، و کل حق یتعلق به قابل للتملیک و التملک بکذا دینار من النقد الفلانی، شَری صحیحاً شرعیاض و بیعا صریحاً سمعیّا لازما ... مشتملا علی الایحاب و القبول ... و الشرایط المصححة للعقود الشرعیة، خالیا عن النواقض و المفسدات ... جاریا علی حکم الاسلام و مقتضی شریعة خیر الانام ... و أقرّ البایع بوصول الثمن الیه مع إحاطة علم الحاکم المذکور فیه دام علوه و معرفته بذلک رؤیة او ثبوتا بین یدیه بما هو طریق ثبوته شرعا أن جمیع الثمن وصل الیه....»
در باب بیع، مثال‌های بعدی هم وجود دارد که هر کدام برای نوعی خاص از گواهی بیع و شرا است.
در ادامه، مثال‌هایی ـ و باید توجه داشت که مقصود از «مثال» همین احکام محضری است ـ در باره صلح، قرض، اقرار، جعاله، شفعه، شرکت، مضاربه، نکاح، طلاق، اجاره، مساقات، هبه، و وقف آمده است. نمونه وقف آن بسیار زیبا و مفصل نوشته شده و به ویژه مقدمه آن پس از تحمیدیه، عباراتی که در باره وقف نوشته شده، بسیار بسیار عالی است.
اهمیت متنی که برای وقف آمده، به جز ستایش از وقف و ارزش و اهمیت آن که در مقدمات اشاره شده، از وقف برای تعلیم و تربیت به خصوص یاد شده است. وی پس از اشاره به حدیث صدقه جاریه، می‌نویسد: «... و عرف أن جناب الاصطفاء و النبوة الذی خلد الله إلی أبد الاباد رفعَته و سموّه، جعل العمل بعد الوفاة و الأمل بعد الوفاة باقیا بأسباب الثلاثة و مشمّراً بما تقدم فی الدّنیا من سابقة الحراثة ودّ ان یحوز لنفسه فوائد انواع هذه الخصالة و فوائد اصطناع هذه الجلال بانشاء الخانقاه و المدرسة او دار الشفاء استفادة به للنّوع الاوّل، و هو الصدقة الجاریة، و بنشر العلوم الشرعیة فی تلک المدرسة و إفادتها طلبة العلوم حیازة للنوع الثانی و هو علم ینتفع به و بالشرط علی أهل هذه البقعة الشریفة أن یدع له و لابویه بالخیر و الحسنی و السعادة و الزلفی عقیب کلّ صلوة تحقیقاً للنوع الثالث، و هو ولد صالح یدعو له، فان المتصوّفة و اهل الصلاح المقیمین فیها کالولد الصّالح له، إذ هو لهم بمنزلة الاب الوالد فی تأصیل أسباب فراغهم و ارتفاقهم و تحصیل أنواع رفاهیتهم و ارقافهم حتی تتمّ له فواید مجامع الخصال الثلاث، و یحصل له نعیم الجنة بالتراث واصلا فیها إلی أعلالی الدرجات خالدا فیها مادامت الارض و السموات...».
پس از وقف، مثال‌های مورد نظر برای وصیت، از جمله وصیت برای حج، و آنگاه در باره ودیعت، وکالت، رهن، ضمان و اعتاق آمده است.
مثال اعتاق یعنی آزاد کردن بنده، آخرین مثالی است که وی یاد کرده و همین را به فال نیک گرفته است. نمونه این مثال که البته تحمیدیه آن نیامده، این است:
هذا کتاب ناطق یذکر أنه أعتق فلان مملوکه المعرّف بالرّق فلانا و من خلاه أنه شاب رُبع القامة، ادعج العینین، ازجّ الحاجبین، مکلثم الوجه، أسمر اللون، اصهب الشّعر، ترکیّ الاصل، اعتاقا صحیحا شرعیا، و حرره تحریرا صریحا سمعیّا من غیر فایدة حالیة و عایدة مالیّة بل تقرباً إلی الله الکریم و طلباً لثوابه العظیم و مبرئا من عقابه الالیم، و طمعاً فی جنّات النعیم «یومَ لاینفعُ مالٍ و لا بنون إلا من أتی الله بقلبٍ سلیم» [شعراء: 88، 89]. و رجاءً أن یعتق الله تعالی بکل عضو منه عضواً منه من النار، فخرج العتیق المذکور من ضیق المِلک و الرّق إلی سعة الحرّیة و العتق، و صار حُرّاً من الأحرار و لم یبق لأحدٍ علیه سبیل إلاّ سبیل الولاء الثابت للسّادة علی العُتقاء.
جالب است که نویسنده کتاب، قرار دادن مثال عتق را در پایان کتاب، به ویژه آخرین کلمه این رساله یعنی «العتقاء» را به فال نیک گرفته و از خداوند می خواهد تا ذمّه کسی که دستور نگارش این اثر را به او داده، بریء و پاک گرداند.... و قد ختمنا کتابنا بفضل الإعتاق بعد الإبراء و جعلنا ختامه أیضا لفظ «العتقاء» تیمّنا و تفألاً لیبریء الله تعالی ذمّتنا و ذمة الآمر بجمیع هذه الامثلة، بسط الله علیه ظلّ الرأفة و الانعام إلی قیام السّاعة و ساعة القیام من حقوقه و آثامه، و یعتق رقابنا و أبداننا من أوزاره، بکمال هدایته و أنواره، بحق خیر خلقه محمّد و سائر أنبیاءه و أبراره، و الحمد لله ربّ العالمین، و صلّی الله علی سیّدنا محمّد النّبی و آله الطاهرین، و صَحبه الاخیار المؤمنین و سلم و شرّف و کرّم.

نویسنده: دکتر رسول جعفریان
منبع:
خبر آنلاین