آیات متعددی در قرآن به روشنی بر وجود خاندانهای پاک و برگزیده تأکید دارد که از افرادی به پیامبری رسیدند و گاه در بین فرزندان و نوادگانشان نیز این جایگاه استمرار یافت. چنانچه در میان وابستگان نزدیک آن پیامبران اشخاص نااهلی وجـود داشـت، طـرد میشدند و از خاندان (اهل) آنها به شمار نمیآمدند. بـعثت رسـول گرامی اسلام پایانبخش جریان نبوت بود، خداون متعال با رسالت حضرت محمد(ص)، اسلام را دین همیشگی و خاتم ادیان اعلام کـرد. بـا ایـن حال یکی از آسیبهای همیشگی ادیان الهی تلاش و اقدامات منافقان و کـافران بود که موجب نسخ و تحریف ادیان پیشین شد.
روند و شدت تحریف ادیان الهی یکی از موجبات لزوم ارسال پیامبران جـدید بـود، زیـرا تحریف کتب آسمانی و افکار توحیدی و محرومیت انسانها از اندیشهها و سرمشقهای سعادتبخش، امـکان هـدایت و تعالی جوامع انسانی را عملا نفی کرد. کلام خداوند در قرآن که میفرماید:
«انا نحن نزلناالذکر و انا له لحـافظون»
مـا قرآن را نازل کردیم و قطعا نگهدار آنیم (حجر:9)
تأکیدی است بر حفظ کـردن ایـن کـتاب آسمانی از هرگونه خطری، از جمله تحریف.این در حالی است که بنا بر نص صریح کـلام الهـی مـنافقان خطرناکی در جامعۀ اسلامی حتی در عصر پیامبر(ص) منتظر فرصت بودند تا به مسخ دین بـپردازند، کـه وقایع پس از رحلت آن حضرت این واقعیت را تأیید کرده. حال این سؤال مطرح میشود کـه چـه کـسانی در آن دوران دشوار و حساس، وظیفۀ مهم هدایت و ولایت را عهدهدار بودند؟ برخی تصور میکنند این مـسئولیت بـا رحلت پیامبر(ص) به اتمام رسید اما چنین تصوری با تعالیم اسلام، که بـرای هـمۀ نـسلهای بعدی تا آخر الزمان معتبر است، در تضاد خواهد بود.از جانب دیگر، با دقت در کلام وحـی درمـییابیم که خداوند افرادی را به عنوان مظهر ولایت خود بر مخلوقاتش «ولیّ» قـرار مـیدهد و مـیفرماید:
«انما ولیکم اللّه و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون»
همانا سرپرست و ولیّ شـما تـنها خداست و پیامبر او و کسانی که ایمان آوردند، همان کسانی که نماز را برپا مـیدارند و در حـال، رکوع زکات میدهند(مائده:55).
بنابراین،ولایت رسول خدا(ص) جلوهای از ولایت خداوند است، ما این ولایت مـحدود بـه ایشان نبوده و پس از آن حضرت نیز از طریق افراد خاصی که در آیۀ فوق بـی ذکـر نام صفاتشان بیان شده است، استمرار مـییابد.اجـماع عـلما و مفسران شیعه و اهل سنت آن است که مـصداق ایـن آیه حضرت علی(ع) است. لذا ولایت علی(ع) هم تجلی ولایت خداوند است، یعنی ولایـت الهـی با ولایت رسول(ص) و امام اعـمال مـیشود. در واقع، خـداوند بـه مـنظور حفظ وجود هدایتگران راستین بر روی زمـین،امامان معصوم(ع) را به این مسئولیت گمارد و آنان پس از ختم نبوت، عهدهدار ایـن وظـیفۀ بسیار مهم شدند. مسئلۀ اساسی کـه این پژوهش قصد پردازش آن را دارد، نـاآگاهی بـسیاری از مسلمانان از جایگاه اهل بیت(ع) اسـت و ایـنکه اهل بیت(ع) و در رأس آنان امام علی(ع) چه تلاشی برای تبیین این موضوع مهم و حـیاتی کردند؟ در واقـع، نگرش و اقدامات امام در این راسـتا سـرمشقی بـرای سایرین بوده اسـت.
امـامان همان اهل بیت(ع) پیـامبر(ص) و انـسانهای کاملی بودند که آیینۀ تمامنمای حق و تجلیگاه ولایت الهی بودند.با اینکه در مورد اهـل بـیت(ع) برخی نکات در ذیل مجموعههای کلی و یـا نـوشتههایی خاص، هـمچون نـقش اهـل بیت(ع) در تیین معارف اسـلامی، نگارش یافته است، اما تحقیقات جدید و طرح موضوع از نگاه امام علی(ع) ضروری به نظر مـیرسید، از ایـنرو، پاسخ برخی سؤالات میتواند ابعادی دیـگر از حـقایق را بـر هـمگان بـگشاید ،سؤالاتی همچون:
1. از نـظر امـام علی(ع)، اهل بیت(ع) در ابعاد گوناگون وجودی از چه جایگاهی برخوردارند؟
2. چه مسئولیتها و تکالیفی بر عهده دارند؟
3. چه کسانی بـه ایـشان مـحبت میورزند و متقابلا چه افرادی با آنان دشـمن هستند؟
4. آثـار و نـتایج ایـن مـحبت و دشـمنی چیست؟
معمولا در اکثر پژوهشهای مربوط به اهل بیت(ع)، طرح مباحث بر محوریت برخی ادلۀ عقلی و نقلی است،اما در این پژوهش با استفاده از روش تاریخی-تحلیلی و با استناد به سخنان و گـفتههای امیر المؤمنین علی(ع) این موضوع بررسی شده است.
واژۀ اهل بیت(ع)
واژۀ اهل در لغت به معنای شایسته و سزاوار است(عمید،1377:269/1) و واژۀ بیت نیز به معنای جای بیتوته و سکونت است که آن را معادل خانه مـیدانند(هـمان:398). با اضافهشدن «اهل» به «بیت» ،ترکیبی درست میشود به معنای اهل منزل و ساکنین در منزل (فراهیدی،1408:89/4)، لذا چنین به نظر میرسد که اهل بیت(ع) هر شخصی در واقع بستگان بسیار نزدیک او و کـسانیاندکه در مـنزل وی زندگی میکنند.
از آنجا که این پژوهش در مورد اهل بیت رسول اکرم(ص) است و بیت ایشان محل نزول وحی بوده است، بالطبع مراد از اهل بـیت(ع) آن حـضرت همۀ افراد خانوادۀ ایشان نـیست، بـلکه افرادی از آنها مدنظر است که از نظر علمی و عملی و صفات شایستۀ انسانی، شایستگی بیت پیامبر(ص) را داشته باشند(بابایی،1381:67).
مصادیق اهل بیت(ع)
فضائل و خصوصیات ممتازی کـه در قـرآن و سنت معصومین(ع) دربارۀ اهـل بـیت آمده است، بیانگر جایگاه منحصر بهفرد آنان است.این واژه فقط دوبار در قرآن ذکر شده است. یک بار در خصوص خاندان حضرت ابراهیم(ع)، که میفرماید:
«رحمة اللّه و برکاته علیکم اهل البیت»
رحمت خـدا و بـرکات او بر شما اهل بیت باد(هود:73).
و بار دیگر در خصوص پیامبر اسلام(ص)، که خود از نسل ابراهیم(ع) است و دربارۀ او و خاندانش نیز آیهای مستقل نازل شده که به آیۀ تطهیر معروف است:
«انـما یـرید اللّه لیذهب عـنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
خدا میخواهد آلودگی را از شما اهل بیت بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند(احزاب،33).
در ایـن آیه، هرگونه پلیدی بهطور خاص از اهل بیت(ع) پیامبر(ص) نفی گردیده و ایـن امـتیاز بـه ارادۀ الهی در شأن آنان روا داشته شده است.واژۀ «اراده» در لغت به مفهوم طلب و اختیار است (مقری الفیومی،1419:245/1)، اما ارادۀ الهی کـه کـاملا متفاوت با ارادۀ انسانی، است به مفهوم حکم یا ارادۀ حتمی است (مکارم شیرازی،1371:297/17).
بـرخی از صـاحبنظران اهـل سنت، مصداق اهل بیت(ع) را همسران پیامبر(ص) ذکر میکنند، به علت اینکه آیات قبل و بعد از آیـۀت تطهیر دربارۀ زنان آن حضرت نازل شده است (قرشی،1371:127/1). البته بخشی از پاسخ آنان در اسـتدلالشان نفهته است، زیرا سـیاق آیـات مربوط به همسران ایشان با جمع مؤنث بوده و از این آیه جدا میشود.نکتۀ دیگر، سرزنش برخی از همسران پیامبر(ص) در قرآن است، که علی القاعده چنین اشخاصی نمیتوانند اهل بیتی باشند که خـداوند آنان را از هر گناه واشتباهی درامان دانسته است.
بررسی دقیق منابع شیعی و بسیاری از منابع اهل سنت بیانگر این واقعیت است که اهل بیت مذکور در آیۀ تطهیر، منحصرا شامل حضرت محمد(ص)، علی(ع)، فـاطمه(س)، حـسن(ع)، و حسین(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) است. در اثبات این مدعا مدارک و اسناد بسیاری وجود دارد که به چند مورد آنها اشاره میشود:
الف)ام سلمه،همسر پیامبر(ص)میگوید:
آیۀ تطهیر در منزل من نازل شد، در حـالی کـه پیامبر(ص)علی، فاطمه، حسن، و حسین را نزد خویش فراخواند و فرمود:خدایا اینان اهل بیت من هستند(حاکم نیشابور،بیتا:416/2).
ب)پیامبر اکرم(ص)فرمود:
من و علی و حسن و حسین و نه فرزند حسین،تـطهیر گـردیدهایم و به دور از هرگونه خطا هستیم(جوینی خراسانی،1980:133/2).
ج)رسول خدا(ص)فرمود:
ما اهل بیتی هستیم که خداوند آنان را از زشتیها پاک کرده است، ما از درخت نبوت و منزل رسالت و محل رفت و آمد فرشتگان، و خـانۀ رحـمت و خـزانۀ دانش هستیم (سیوطی،1993:606/6).
مظلومیت مـضاعف اهـل بـیت(ع)
با وجود شواهد متعدد در مورد جایگاه ممتاز اهل بیت(ع)، چونان آیات و روایات احادیث متواتری که دانشمندان شیعه و اهل سنت در طول قـرون مـتمادی در فـضیلت این خاندان نقل کردهاند، آنان پس از رحلت پیامبر(ص) خـانهنشین شـدند و اذیت و آزار دیدند، همچنین حاکمان فاسد تلاش کردند تا از نشر فضائل ایشان در میان مردم جلوگیری کنند تا حاکمیت خودشان بـا آسـیب کـمتری مواجه شود.سؤالی که وجود دارد، این است که چرا پس از رحـلت پیامبر(ص) انبوهی از مظالم بر این خاندان وارد شد؟ کنکاش برای پاسخ به این سؤال میتواند اقدام امیر المؤمنین علی(ع) در بیان بـخشهایی از خـصوصیات آنـان را تبیین کند.
حفظ ارزشهای اسلامی و پیروی از فرمان پیامبر(ص) پس از رحلت حـضرتش عـملا کنار نهاده شد.همانطور که عموم مورخان میگویند، بعثت رسول ختمی مرتبت در حالی رخ داد که جاهلیت بـر جـامعۀ اعـراب حاکمیت کامل داشت. لذا بخش مهمی از فعالیتهای ایشان متمرکز بر گذر دادن جـامعۀ جـاهلی بـه جامعۀ مطلوب و ایدهآل اسلامی و ایجاد نظام امامت گردید. سرسختی و دشمنی با آن فرستادۀ الهی تـا سـالهای پایـانی عمرش ادامه یافت و زمانی که اکثر مردم شبه جزیرۀ عربستان به اسلام تمایل نـشان دادنـد، با رلحت آن حضرت فرصتی برای تحول بنیادین و عمیق در آنان فراهم نشد.
پس از رحلت پیـامبر(ص)، واقـعۀ سـقیفۀ بنی ساعده بر مبنای تعصبات قومی و نژادی شکل گرفت.انصار از بیم تسلط مهاجرین و بـه خـطر افتادن موقعیت خود پیش از دفن شدن آن حضرت و بدون هیچگونه برنامۀ قبلی برای تـعیین حـاکم در مـحلی به نام سقیفۀ بنی ساعده گرد آمدند(طبری،1409:455/2). خلیفۀ اول در اولین سخنرانی خود پس از بیعت با قـشرهایی از مـردم خطاب به آنان گفت:«من بر شما امارت پیدا کردم، ولی از شما بـهتر نـیستم»(ابـن هشام،1375:661/2).
دستاورد سقیفه، غفلت از دستورات مؤکد پیامبر(ص)، غصب حق علی(ع) و اهل بیت(ع)، و احیای ارزشهای جـاهلی و عـصبیتهای قـومی بود. پس از این واقعه، آنگاه که برخی از بزرگان صحابه برای اعادۀ مـوقعیت اهـل بیت(ع) تلاش کردند، با مخالفت جدی و سرکوب سردمداران سقیفه و اشراف قریش مواجه شدند(ابن بکار،بـیتا:581-583). رونـد انحراف و ظلم بر اهل بیت(ع) با دستیابی بنی امیه به خلافت سـرعت بـیشتری یافت.با کنار نهادن سنت نبوی و تـسلط حـکومتهای جـاهلی اشرافی، حتی برخی اصحاب بزرگوار پیامبر(ص) هـمچو حـجر بن عدی که نسبت به اهانت معاویه به امام علی(ع) و کنار نهادن اهـل بـیت(ع) اعتراض کردند، ناجوانمردانه به شـهادت رسـیدند(بلاذری،1424:2109/5).
هـمین خـلیفه، کـه بنیانگذار حکومت اشرافی و سلطنتی بنی امـیه بـود، با تطمیع برخی راویان بیتقوا به جعل حدث و مخدوش کردن چهرۀ رسـول گـرامی اسلام و اهل بیت(ع) وی و متقابلا جعل فـضایلی در مدح برخی خلفا و خـود و خـاندانش دست زد.بدین سان نه فقط جـامعۀ اسـلامی از حاکمیت اهل بیت(ع) محروم ماند، بلکه بسیاری از مسلمانان حتی شناختی نسبی از جایگاه آنـان نـداشتند و کار به آنجا رسید کـه بـه دسـتور معاویه، مسلمانان در سـراسر جـهان اسلام، میبایست پس از اتمام نـماز، امـیر المؤمنین علی(ع) را لعن و نفرین میکردند. این بدعت شوم، رایج و عملی گردید و در افکار عمومی اثـر بـخشید و رفتهرفته عادی شد، بهگونهای که بـسیاری از کـودکان با کـینۀ عـلی(ع) بـزرگ شدند و بزرگترها نیز بـا این احساسات دنیا را ترک کردند، در حالی که نمیدانستند او از چه جایگاهی برخوردار بوده است. بعد از مـعاویه،خـلفای دیگر اموی نیز این روش را ادامه دادنـد و ایـن بـدعت تـا اواخـر سدۀ اول هجری، کـه عـمر بن عبد العزیز به خلافت رسید،ادام داشت(ابن ابی الحدید،1386:57/3).
مسئلهشناسی اقدام امام علی(ع)در بـیان ابـعادی از فـضایل اهل بیت(ع)
هر پیامبر به لحاظ وجـودشناسی و مـعرفتشناسی نـمایندۀ اسـم الهـی مـعینی است،در حالی که آخرین پیامبر نمایندۀ جمیع اسماء الهی یا به عبارتی نمایندۀ واقعیت و حقیقت نهایی است که جامع کلی شریعت است(خمینی،1360:153). آن حضرت خود از اهل بـیت(ع) بود و بارها به بیان فضائل این شجرۀ طیبه(اهل بیت) نیز پرداخت.اهل بیت(ع) جزء جداییناپذیر قرآن و دانا به تمام اسرار آن بودند. پیامبر(ص) پیوسته بر همراهی این دو با یکدگیر بـرای هـدایت امت اسلامی تأکید میکرد، و سخنانش در کتب تاریخ و روایی شیعه و اهل سنت مفصلا ذکر شده است تا چنانکه آن حضرت در گفتاری از پیامبر اسلام که به حدیث وصایت مشهور است،علی(ع) را مـطلقا وصـی خود معرفی کرد(ابن عساکر،1398:95/3).
با وجود جایگاه انکارناپذیر اهل بیت(ع) ،این حقیقت در جامعه بازتابی گسترده و تأثیرگذار نیافت.قتل عام مؤمنان، بهخصوص پس از حـادثۀ غـمبار کربلا،موجب شد که گـروههایی از مـردم که در سرزمینهای پهناور اسلامی از این حقایق بیاطلاع بودند، تا حدودی با فضایل خاندان رسول خدا(ص) آشنایی یابند.با وجود این، سرکوب بیرحمانۀطرفداران این خـاندان و هـمراهی نکردن بسیاری از خواص، رونـد ایـن حرکت را کند کرد.امام علی(ع) با آگاهی از آینده و به پیروی از قرآن و پیامبر اعظم(ص) به معرفی ابعادی از شخصیت اهل بیت(ع) پرداخت و سپس سایر امامان معصوم(ع) نیز همین روش را ادامه دادند تا انـوار ایـن خاندان بر ناآگاهان هم بتابد.
ابعاد مختلف طرح اهل بیت(ع)در کلام امام علی(ع)
تأمل در سخنان امام، که عمدتا در دوران چندسالۀ خلافتش بیان شده است، گویای طرح موضوع اساسی اهل بیت(ع) بـه اشـکال گوناگون و در فـرصتهای گوناگون است.آن حضرت به تأسی از کلام وحی و حضرت ختمیمرتبت در بیان الگو و چهارچوب نظام رهبری الهی بر کـرۀ خاکی، این نکته را بارها به مردم گوشزد کرد. موضوع اهل بـیت(ع) و امـامت ذکـر چند نام نبود، بلکه راه سعادت بشر و یگانه مسیر کامل و صحیحی بود که می دانست بشر را از گذرگاههای انحراف و جـهالت بـرهاند و با ارائۀ افکار و اندیشههای متعالی ناب اسلامی و به دور از انحرافات فکری و اخلاقی در مسیر لقاء اللّه هـدایت کـند.
امام با آگاهی عمیق خویش و اطلاع از اینکه به زودی خلافت و رهبری جامعۀ اسلامی در چنگال افـرادی نالایق و فاسد دست به دست خواهد شد، از هر فرصتی برای آگاهیبخشی به مـردم و طرح مشروعیت الهی اهـل بـیت(ع) استفاده کرد.طرح این نظریه حتی اگر به عللی چند، از جمله احیای ارزشهای جاهلی و تقویت موقعیت شیوخ قبلیهها(اشراف القبائل)، با چالش مواجه بود، اما میتوانست همواره سرمشقی مناسب برای مـؤمنان و آزادگان باشد تا معیار و میزان حق را بدانند.مگر نه اینکه خداوند متعال میفرماید:
«ان اللّه یأمرکم أن تؤدوا الامانات الی اهلها»
همانا خدا به شما امر میکند که امانتها را به صاحبان آنها رد کنید(نـساء:58).
1.بـیان جایگاه و فضیلت اهل بیت(ع)
از روشهایی که با تدبر در قرآن دریافت میشود، انتخاب پیامبران از خاندانهایی پاک، ریشهدار و نجیب بوده است. در سورۀ مریم،از اول تا آیۀ 58، هشت نفر از پیامبران، یعنی زکریا، یحیی، عیسی، ابـراهیم، مـوسی، هارون، اسماعیل، و ادریس یاد شدهاند و سپس چنین آمده:
«اولئک الذین انعم اللّه علیم من النبیین من ذریۀ آدم و ممن حملا مع نوح و من ذریۀ ابراهیم و اسرائیل»(10قرشی،1371:84/1(.
امام علی(ع) در کلامی زیبا و پرمـحتوا فـرمود:
خدا نطفۀ خاندان رسالت را در بهترین امانتگاهها و مطمئنترین پناهگاهها جای داد. شایستهترین صلبها به پاکترین رحمها منتقل گردید.هر فردی از آنان که از دنیا رفت، جانشین وی دین خدا را به پای داشـت و سـرانجام، لطـف خدا منتهی شد به وجـود مـحمد(ص)، پیـامبری که خداوند او را از سرزمینها و برترین ریشهها، و از شجرهای که پیامبران الهی را پشت سر گذاشته و امینان خدا از میان آنان برگزیده شدهاند، جدا ساخت. خـاندان مـحمد(ص) بـهترین خاندان،طائفهاش بهترین طائفه، و شجرهاش بهترین شجره اسـت(نـهج البلاغه،1378:285).
امام پس از اطلاع یافتن از جریان سقیفۀ بنی ساعده،وقتی که دید برخی با استدلال به قریشی بودن و انتساب بـه شـجرۀ رسـول خدا(ص) خلافت را در دست گرفتهاند، فرمود:
به درخت استدلال میکنند و ثـمرۀ درخت (امام و اولادش) را نادیده میگیرند(همان:125).
آن حضرت در نامهای به معاویه ضمن اشاره به مظالم قریش نسبت به پیـامبر(ص) و خـاندانش، در بـیان فضائل اهل بیت(ع) نوشت:
هر وقت جنگ شدت میگرفت و مردم حـمله مـیکردند، رسول خدا(ص) اهل بیت(ع) خویش را پیش میانداخت و اصحاب خود را به وسیلۀ اهل بیت(ع) از گرمی شمشیر و نـیزه حـفظ مـیکرد(همان:646).
2. مقام رهبری و هدایتگری اهل بیت(ع)
مراجه به کلام وحی (قرآن) گـویای ایـن واقـعیت است که خداوند متعال هرگز حکومت ورهبری ستمکاران و حاکمان فاسد را تأیید نکرده است، بـلکه خـود افـرادی برگزیده را برای هدایت و رهبری مردم مشخص نموده است.بیتردید، همین شرایط در زمان پیامبر اسـلام و پس از او هـم جاری بوده است، و آیات متعددی این موضوع را تأیید میکند، از جمله:
«و من یتول اللّه و رسـوله و الذیـن آمـنوا فإن حزب اللّه هم الغالبون»
و هرکس که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرد(از حـزب خـداوند است)و بیگمان حزب خداوند پیروز است(مائده:56).
2.1رهبری بر پاۀ فضیلت الهی و ذاتی
آیـات مـتعددی در قـرآن بر ولایت علی(ع) و اهل بیت(ع) تأکید کرده و بسیاری از منابع اهل سنت و شیعه به اتفاق، شـأن نـزول آیات را بر همین محور بیان کردهاند.در کنار این همه،در اواخر حیات پیـامبر(ص) و پس از حـجة الوداع، بـا نزول آیۀ تبلیغ، ولایت(مائده:67) آن حضرت را در غدیر خم و در برابر دیدگان هزاران نفر ابلاغ کرد و فـرمود:
«هـر کـس که من مولای اویم، پس این علی مولای اوست»(کلینی،1372:420/1).
هرچند فضائل اهـل بـیت(ع) در بسیاری از منابع اسلامی تا حدودی ثبت شده و در این پژوهش نیز به آنها اشاراتی رفته است، ولی از آنـجا کـه یکی از اساسیترین وظایف آنان مسئولیت رهبری و هدایت جامعه است، تلاش بسیار شـد تـا این موضوع حتی الامکان کتمان و یا لا اقـل کـمرنگ شـود؛ از اینرو، نکاتی دیگر را در حوزۀ رهبری آنان مـطرح مـیکنیم.
در کلامی از پیامبر(ص) که به حدیث ثقلین مشهور است، آن حضرت اهل بیت(ع) خود را هـمپایه و در کـنار قرآن قرار داد(مسلم بن حـجاج نـیشابوری،بیتا:123/7).در گـفتاری دیـگر از آن حـضرت، که به «حدیث سفینه» معروف اسـت، ایـشان، اهل بیت(ع) خود را به کشتی نوح تشبیه میکند که هرکس در آن جای گـرفت، نـجات یافت و هرکه از آن تخلف ورزید، غرق شـد(نقوی،1406:196/2).
2.2 لزوم اطاعت از رهبران الهـی/اهـل بیت(ع)
امام علی(ع) در بیان ضـرورت اطـاعت از صاحبان امر (اولو الامر) که در قرآن آمده و مصداق آن امامان معصوم(ع) هستند، فرمود:
«همانا خـداوند بـدان جهت به اطاعت صاحبان امـر فـرمان داد کـه آنان معصوم و پاکـیزهاند و هـیچگاه به گناه امر نـمیکنند»(شـیخ صدوق،1996:123/1).
همۀ رهنمودهایی که در مورد رهبران شایسته و هدایتگر بیان شده است، بیشک نمیتواند بـر خـلفای فاسق، جانی، و فاسد الاخلاق اموی و عـباسی تـطبیقپذیر باشد.از ایـنرو، بـارها از راه های مطمئن و خاص نام و نـشان ذکر گردید، از جمله امام علی(ع) فرمود:
«اهل بیت(ع)در کتاب خدا ما هستیم»(ثقفی کوفی،بـیتا:199/1).
2.3انـحصار امامت در اهل بیت(ع)
اوضاع نابسامان پس از رحـلت حـضرت رسـول اکـرم(ص) تـدریجا موجب شد تـا افـرادی بیبهره از صفات رهبری مسلمانان، با تکیه بر قدرت و ثروت، خود را بر مسند خلافت جامعۀ اسلامی قـرار دهـند، و حـتی در این راستا خونهای بسیاری به هدر دادنـد. امـیر المـؤمنین(ع) بـا طـرح ایـن حقیقت که موضوع رهبری اهل بیت(ع) از جانب خداوند متعال تعیین شده است، در خطبهای میفرماید:
آنان که فکر میکنند در علم راسخ هستند و از روی دروغ و ظلم بر ما، خود را لایق رهـبری میدانند و به ما عقیده ندارند،کجا هستند؟ اینان باید بدانند خدا ما را مقام داده و دیگران را پائین آورده است؛ به ما لطف کرده و انان را محروم ساخته است، و ما را از علم خود بهرهمند گردانده و دیگران را بـیبهره کـرده است.مردمان به وسیلۀ ما راه هدایت را میآموزند و گمراهی را برطرف میسازند(نهج البلاغه،1378:328).
3. جامعیت اهل بیت(ع)در ابعاد مختلف
در برخی تحلیلها ملاحظه میشود با استنباط از معنای لغوی «امام»، افرادی که بـه هـر طریق بر مسند حکومت مسلمانان قرار گرفتند، به امام و رهبر مسلمانان ملقب شدند. پیروی از اهل بیت(ع) مشروط به قدرت سیاسی آنان بنوده و اکـثریت قـریب به اتفاق آنان نه فـقط بـه خلافت نرسیدند، بلکه تعقیب شدند و آزار دیدند،با این حال، همواره-نه تنها در عصر خود که حتی در زمانهای دیگر-ملجأ فکری و سیاسی مؤمنان بودند.مـجموعۀ گـستردهای از احادیث موجود که بـهرهجویی از مـفاهیم عمیق قرآن را فقط از طریق اهل بیت(ع) امکانپذیر میداند.
قرآن فقط شامل ظواهر کلامش نیست، بلکه باطنی دارد و اسراری، که پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) آن را درک میکنند.خداوند در این کتاب آسمانی میفرماید:
«و انزلنا الیک الذکـر لتـبین للناس ما نزل الیهم»
ما بر تو ای پیامبر ذکر(قرآن)را نازل کردیم تا برای مردم آن را تبیین و تشریح نمایی(نحل:44).
فرستادۀ حی بارها بر لزوم وجود سنت در کنار قرآن تأکید کـرد، از جـمله فرمود:
«آگـاه باشید که قرآن بر من نازل شد و مثل قرآن (سنت) نیز همراه با قرآن است» (قرطبی،1985:43/1).
نـکتۀ درخور توجه آن است که بارها در محافل علمی، که گاه خلفا بـرگزار مـیکردند، عـجز مفسران در برابر تفاسیر معصومان(ع) آشکار میشد و علاوه بر این،در فرصتهای گوناگون مردم و حتی دانشمندان برای درک برخی مـفاهیم و تـفاسیر آیات به اهل بیت(ع) مراجعه میکردند. احادیث بسیاری در منابع شیعی و سنی وجود دارد کـه تـأیید مـیکند «راسخون در علم» تنها اهل بیت(ع) هستند، آنان که از علم تأویل قرآن آگاهی کامل دارند (عـیاشی،1380:292/1-293).
امام علی(ع) در سلسله گفتارهای خود به ابعاد جامعیت اهل بیت(ع) در حوزههای گوناگون عـلمی، اجتماعی، و سیاسی اشاره کـرده و مـفاسد دست کشیدن از آنان را چنین بیان میکند:
در دریاهای آشوب فرورفتند، دستورهای اسلام را کنار گذاشتند، بدعتها را پذیرفتند، مؤمنان خانهنشین شدند، و گمراهان دروغگو به حرف آمدند. ما اهل بیت، خاصگان و یاران پیامبریم و گنجوران عـلم و درهای آن هستیم.باید برای ورود به خانۀ (علم) از در آن وارد شد، و هرسک از راهش وارد نگردد، دزد نامیده میشود(نهج البلاغه،1378:357).
4.آثار منفی غفلت از اهل بیت(ع)
آنچه از گفتارهای امام استنباط میشود، تحلیل چالشهای متعددی اسـت کـه جوامع اسلامی پس از رحلت پیامبر(ص) دچار آن شدند و مرکزیت این انحرافات درک ناصحیح در تشخیص افرادی بود که پس از آن حضرت شایستگی داشتند، یعنی کسانی که از نظر رهبری سیاسی، اعتقادی، اخلاقی، و اجتماعی بر دیگران اشـراف داشـتند. در نتیجه،مسلمانان گرفتار رهبرنمایانی شدند که خود اسیر انحرافات بودند. از این جهت، امام اهل بیت(ع) را اینگونه توصیف میکند:
آگاه باشید آل محمد(ص) مثل ستارگان آسمان هستند، هرگاه ستارهای ناپدید شـد، سـتارۀ دیگری آشکار میگردد.گویا خدا نعمتهای خود را در حق شما کامل کرده و آنچه را آرزو دارید، به شما ارائه داده است(همان:218).
نکتۀ مهم دیگری که امام در مورد آن روشنگری میکند، لزوم تمیز و جداسازی منصب الهـی اهـل بـیت(ع) از کسانی بود که این واژه را فـقط در لفـظ بـه کار میبردند، چنانکه خلفای صدر اسلام از عبارت «خلیفۀ رسول خدا(ص)» استفاده کردند (ابن خلدون،1363:/1 479). امویان عنوان خلیفة اللّه را برگزیدند.عباسیان نیز، عـلاوه بـر القـاب خلیفة اللّه و امیر المؤمنین، از القاب خاصی که به «اللّه» خـتم مـیشد، استفاده کردند.سخن حضرت بر لزوم رجوع به افرادی است که به حق جامع الاطراف بودند؛ از اینرو، امام میفرماید:
چـرا شـما را بـه گمراهی میکشانند، با اینکه عترت پیامبر(ص) در میان شما موجود اسـت، چرا خود را به کوری زدهاید؟ خاندان پیامبر(ص)، رهبران حق، راهنمایان دین،و زبان حق هستند. آنان را به بهترین مقامهای قرآن در نـظر بـگیرید و مـانند حیوانات تشنه که به آب حمله میکنند تا آب بنوشند، از آنان بهرهبرداری کـنید(نـهج البلاغه،1378:168).
الف) مخالفان اهل بیت(ع)از منظر امام علی(ع)
روش زندگانی و سیرۀ هریک از اهل بیت(ع) به پیروی از جـدشان رسـول اکـرم(ص) بود و آنان الگویی تمام عیار و تجلی حقیقی آن حضرت در عصر خود بودند.بـدین جـهت، در بـرخی اعصار با اینکه برخی از بزرگان و دانشمندان دچار لغزشهایی شدند که گاه میتوانست حتی اسـاس اسـلام را خـدشهدار کند، اما وجود ذریۀ پیامبر(ص)، که در سخنان امیر المؤمنین(ع) به حق راسخا در علم، پرچـمداران دیـن، اصحاب رسول، و ابواب علوم و معارف خوانده شدهاند، از تاثیر این صدمات جلوگیری کرد.
مـسلّم اسـت هـمانگونه که پیامبران الهی همواره با خیل دشمنان مواجه بودند، این فرزندان خلف پیامبر(ص) هـم از ایـن آسیب در امان نماندند.آن حضرت با تشخیص دقیق خود در شناسایی آسیب حمیت (تعصب) قـومی و خـونی بـرای اسلام و جامعۀ اسلامی کوشید تا از قبایل متفرق، امتی واحد بسازد. برخی افراد بلافاصله پس از رحلت ایـشان بـا همین حربه به قدرت رسیدند، و در مدت 25 سال پس از آن، که علی(ع) به خلافت رسـید، واقـعیت خـطرناک قبیلهگرایی کاملا بر جامعه سیطره یافته بود. امام عصبیت قبیلهای را با برتریجویی شیطان مقایسه کـرد و از اقـوام مـختلف و سرنوشت سوء آنان شاهد آورد تا مردم را آگاه کند. در چنین جامعهای، رؤسای قـبایل هـمواره دامن زدن به تعصبات و پراکندگی جامعه را به مصلحت خود میدانند. امام مردم را از تبعیت آنان بر حذر داشـت (شـمس الدین،1361:111-121).
اهل بیت(ع) باوجود مواجه شدن با چالشهای متعدد فکری و سیاسی، بـهویژه احـیاء و تقویت تعصبات جاهلانه، ضمن آگاهیبخشی به جـامعه سـعی کـردند.اثرگذاری این آسیبها در میان مسلمانان کاهش یـابد، و مـهمتر از همه، دین توحیدی اسلام از خطر تحریف در امان بماند. قطعا اگر آنان ابزارهای سـیاسی و اجـتماعی لازم را در اختیار داشتند، با تأثیرگذاری بـر فـضای گشتردهتری کـارکرد آرمـانگرای دیـن اسلام را به بشریت عرضه میکردند. هـیأت حـاکمه و عواملش متقابلا از هیچ جنایتی علیه آنان دریغ نکردند و از اینرو، عقوبت سختی در انـتظارشان بـود. امیر المؤمنین(ع) میراد:
«دشمن و کینهدار مـا در انتظار عذاب خداست»(نـهج البـلاغه،1378:252).
آن حضرت در خطبهای دیگر با اشـاره بـه حوادث پیش آمده پس از رحلت پیامبر (جریان خلافت) به تکلیف مردم در ضرورت شناخت امـام تـأکید کرد و فرمود:
رهبران، نمایندگان خـدا در مـیان خـلق و آگاه از وضع مـردم و حـاکم بر آنها هستند. کـسی وارد بـهشت نمیشود مگر اینکه رهبران (امامان(ع)) را بشناسد و آنان هم افراد را بشناسند، و کسی که امامان را نـشناسد و امـامان هم او را نشناسند، بهطور حتم وارد آتش مـیگردد (هـمان:351-352).
ب)محبان و طـرفداران اهـل بـیت(ع)از نگاه امام
خشونت و مـظالم بیشماری که در دوران بنی امیه و سپس بنی عباس بر همۀ نوادگان رسول اکرم(ص)/اهل بـیت(ع) وارد شـد، موجب شد تا اکثر مردم از جـایگاه آنـان آگـاه نـباشند و یـا به سبب واهـمه از حـکومت های اقتدارگرا از آنان دوری گزینند. در این میان افرادی در محبت اهل بیت(ع) ثبات قدم فوق العادهای نشان دادنـد و بـا وجـود مواجهه با حکومتهای خشن و بیرحم از حق دسـت بـرنداشتند. هـرچند بـیان شـرح حـال برخی شیفتگان اهل بیت(ع) و صمائبی که در این راه تحمل کردند، خود فرصتی جداگانه میطلبد، لیکن برای درک بخشی از ویژگیهای آنان به چند مورد اشارهای میشود.
حجر بن عـدی ابتدا از اصحاب پیامبر(ص) بود و به سبب زهدش به «راهب اصحاب» شهرت داشت (عسقلانی،1328:314/1) با پذیرش خلافت از جانب امیر مؤمنان جزو اصحاب و شیعیان استوار آن حضرت بود و در کنار وی پایدار ماند و او را وصی رسـول خـدا(ص) میدانست. حجر پس از شهادت حضرت علی(ع) با دستور عاویه در دشنام دادن به امام علنا مخالفت کرد و در نتیجه، به دستور ی در 51 ق، به همراه یارانش به شیوهای ناجوانمردانه در مرج عذرا به شهادت رسید(ذهـبی،1417:532/4).
هـمچنین میتوان از میثم بن یحیی (تمّار) نام برد.وی یکی از غلامان بنی اسد بود که امام او را خرید و آزاد کرد.شایستگی او در میان اصحاب علی(ع) تا بدانجا رسـید کـه توانست برخی دانشها و حتی اسـرار را از ایـشان راگیرد و از برخی امور غیبی آگاه شود (مفید،1413:321/1). مثم پس از شهادت علی(ع) در پیروی از فرزندانش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) ثابت قدم ماند و سرانجام ده روز پیش از شهادت امـام حـسین(ع) به دستور عبید اللّه بـن زیـاد به دار آویخته شد(طبرسی،1417:342/1). مالک اشتر، سردار بزرگ،نیز معتقد بود در حضور امام علی(ع) حتی حق مصلحتاندیشی ندارد، لذا میگفت به هرچه امیر المؤمنین رضا داد من هم رضا دهم (ابن اعـثم،1374:735-732).
در مـورد سایر اهل بیت(ع) نیز وجود چنین طرفدارانی یکی از عواملی بود که میتوانستند صدای خود را به گوش سایر مردم برسانند و چنانچه موضوع فداکاری ضرورت مییافت، آنان ثبات قدم داشتند. همچون یـاران بـاوفای امام حـسین(ع) در ماجرای کربلا که با شوق و علاقهای وصفناشدنی به میدان رفتند و به شهادت رسیدند.
امیر المؤمنین(ع) بارها از مـردم خواست از اهل بیت(ع) اطاعت کامل کنند و در خطبهای ضمن بیان ضرورت و نـتایج ایـن هـمراهی فرمود:
به اهل بیت پیامبرتان بنگرید و از آنان پیروی کنید و هدفشان را تعقیب نمایید که شما را از مسیر هدایت بـیرون نـمیبرند و به هلاکت گمراهی بازتان نمیگردانند. اگر زمینگیر شدند، شما هم بنشینید و اگر قـیام کـردند، شـما هم قیام کنید. از آنان سبقت نگیرید که گمراه میشید و عقب نمانید که هلاک میگردید(نـهج البلاغه،1378:412).
گرچه بسیاری از مردم به علل مختلف از اطاعت اهل بیت(ع) بازماندند، اما تـعدادی نیز با آنان هـمراهی کـردند. پذیرش نظام امامت و خروج از ساختار نظام قبیلگی حاکم موجب شد تا محبان اهل بیت(ع) با باوزر عمیقی که به حقانیت این خاندان داشتند، حماسههای بزرگی بیافرینند و مجاهدات بسیار کنند. امام بـه این قبیل افراد نیز پرداخته و دربارۀ نتایج فداکاریهای بینظیرشان میفرماید:
«یاور و دوست ما در انتظار رحمت الهی است»(همان:252).
آن حضرت در گفتاری دیگر برای کسانی که حق اهل بیت(ع) را نیک شناختهاند، فضیلتی ویـژه قـائل شده میفرماید:
کسی که روی بستر بمیرد و حق رسول خدا(ص) و حق اهل بیت(ع) را شناخته باشد، شهید از دنیا رفت است و پاداشش به عهدۀ خداست(همان:589).
نتیجهگیری
بررسی مبانی اعتقادات اسلامی حاکی از ایـن واقـعیت است که پاسداری از قرآن و تعالیم اسلام فقط از طریق اطاعت از اهل بیت(ع) ممکن است.با وجود ادلۀ متعدد نقلی و عقلی،به علل گوناگون، منزلت و جایگاه واقعی این شجرۀ نورانی بر بـسیاری از مـسلمانان مخفی ماند و کار بدانجا رسید که خاندانهایی که ب تمام وجود مقابل اسلام و پیامبر(ص) ایستاده بودند و علنا مرتکب فسق و فجور میشدند، بر مسند خلافت اسلامی بنشینند.
امیر المؤمنین علی(ع)، کـه تـحت سـرپرستی پیامبر اکرم(ص) پرورش یافت و دارای فضائل بـیشمار و مـنحصر بـهفردی بود و پیامبر او را باب شهر علم خواند، با درک عمیق خود از این مسئلۀ مهم و لزوم طرح آن در جامعه بارها آن را مطرح کرد. روش امام در مطرح کردن جـایگاه اهـل بـیت(ع) برگرفته از قرآن و کلام پیامبر(ص) بود.
بیان سابقۀ تـاریخی ایـن قضیه، بهخصوص در مورد حرت ابراهیم و خاندانش، لزوم وجود رهبران شایسته از خاندانهایی که در آنها نبوت سابقه داشت، و نیز ساماندهی و تمرکز رهـبری مـبتنی بـر شاخصهای ارزشی اسلام در میان افراد برگزیده بخشی از این رویکرد بـود.
علی(ع) با درک این واقعیت تلخ که جامعۀ اسلامی پس از رحلت پیامبر(ص) به جاهلیت رجعت کرده است، مسئلۀ اساسی در انـحراف جـامعه را غـفلت از جایگاه اهل بیت(ع) میدانست.بنابراین، با بیان منزلت این خاندان و حـتی صـفات دوستان و دشمنان آنان، ابتدا زمینۀ حفظ اسلام و سپس بیداری قشرهایی از جامعه را فراهم کرد. در واقع با بـیداری و تـحول فـکری در برخی نخبگان و گروههایی از جامعه، زمینۀ تحولات اعتقادی- فرهنگی فراهم آمد.