گفت‌وگوها
صفحه اصلی   /   گفت‌وگوها   /   گفتگوی حریم امام با دکتر رسول جعفریان دربارۀ محقق طباطبائی
گفتگوی حریم امام با دکتر رسول جعفریان دربارۀ محقق طباطبائی
گفتگوی حریم امام با دکتر رسول جعفریان دربارۀ محقق طباطبائی
در ابتدا از آشنایی تان با مرحوم محقق طباطبایی برای ما بفرمایید. اولین آشنایی شما با ایشان کی و کجا و چگونه صورت گرفت؟
سال 1367 خورشیدی، اولین آشنایی بنده با مرحوم استاد طباطبایی بود. قصد داشتم مقاله‌ای به مناسبت سیصدمین سالگرد درگذشت علامه مجلسی که رمضان 1110 بوده، بنویسم. جناب حجة الاسلام والمسلمین حاج آقا جواد شبیری بنده را نزد آقای طباطبائی بردند و با حضرتشان آشنا کردند. ایشان هم راهنمایی کردند تا حکم شیخ الاسلامی علامه مجلسی را که در کتابخانه آستانه قدس بود، بگیرم و تصحیح کنم. این کار را انجام دادم و این سرآغاز کارهایم در باره صفویه بود. این نخستین دیدار بود. چند ماه بعد از آشنایی در سال 1368 در یادداشت‌هایم نوشته‌ام: «در این مدت با آقای سید عبدالعزیز طباطبایی که تبحّر خاصی در نسخه‌شناسی و کتاب‌شناسی دارد آشنا شدم. نامبرده فوق العاده فرهنگی بوده و علاقمند به طلاب محقق است، و کتاب‌ها را به راحتی در اختیار آنها قرار می‌دهد».

در پاره‌ای از نوشته‌هایتان از ایشان با عنوان استاد خود نام برده‌اید و اینکه حق استادی فراوانی بر شما داشته است. برکات و ثمرات این آشنایی و تاثیراتی که از ایشان گرفتید چه بود؟
آقای طباطبایی فردی مسلط در میراث شیعه بود، البته افزون بر آن، میراث سنی‌ها را بویژه در حوزه اهل بیت به خوبی می‌شناخت. راه و رسم تحقیق دقیق را می‌دانست. در روشن کردن بسیاری از ابهاماتی که برای ما پیش می‌آمد، مسلط و راهگشا بود. بیشتر سؤالات خود را در باره کارهایی که داشتم از ایشان می‌پرسیدم. البته، ایشان به تمام معنا استاد ما بودند. درس رسمی نداشتند، اما مرتب تلفنی و حضوری با ایشان در تماس بودم و سؤال می‌کردم. هیچ وقت هم دست خالی برنمی‌گشتم. ایشان بنده را با مرحوم آقای آقا سید محمدعلی روضاتی آشنا کردند که بعدها راهنمای بسیار خوبی در کارهای بنده بودند. همین طور با مرحوم شیخ محمدباقر محمودی که مردی بزرگ و در امر احیای فرهنگ شیعه، بسیار خدوم بود. من در دفتر یادداشتم نوشته‌ام «چند روز قبل (امروز 27 مرداد 1368 است) همراه با سید عبدالعزیز طباطبایی خدمت آقای محمدباقر محمودی رفتیم. هر دو از کتاب‌شناسان معروف حوزه هستند که در چاپ و نشر کتب قدیمی شیعه زحمت می‌کشند. آقای طباطبایی به آقای محمودی گفتند فلانی (من) فدایی صفویان است و من خیلی به او ارادت دارم! روز به روز هم ارادتم بیشتر می‌شود». خوب، این متن را آن موقع از ایشان شنیدم و نوشتم.

شخصیت ایشان چگونه بود و اصولاً وجوه ممیزه آقا عزیز طباطبائی با اقران او چه بود؟
باید بگویم در اخلاق و علم، شخصیتی داشتند که به کلی ممتاز بود. اولاً در اخلاق، در نهایت آرامش و ملاطفت با افراد برخورد می‌کردند. من این را بگویم، آدمها، یا بد هستند، یا متوسط که آزاری ندارند، یا خوبند که آدمی دلش می‌خواهد با آنها باشد. آقا عزیز از دسته سوم و در حد ایده‌آل بود. بی اندازه دست و دل باز، به ویژه در نشر علم بودند. ساعت‌ها هم در خانه‌شان نشسته بودید، خم به ابرو نمی‌آوردند. در کمک‌های علمی هم همین طور بودند. همه یادداشت‌هایشان در اختیار بود. کتابخانه‌شان در اختیار بود، بدون آن که منتی باشد و یا این که شما احساس سنگینی بکنید. سخت‌ترین پرسش‌های شما را در حوزه کارشان پاسخ می‌دادند. همان وقت‌ها در یادداشت‌هایم نوشته‌ام «امروز نزد آقای طباطبائی رفته، برخی کتاب‌ها را برای مطالعه گرفتم. در این دو سه هفته چندین کتاب از ایشان گرفته‌ام که الحمدلله آنها را مطالعه و فیش‌برداری کرده‌ام». این کار همیشگی ما بود.

مهمترین اقدامات، دستاوردها و نوآوری‌های آن مرحوم در حوزه کتاب و کتابداری و نسخه‌پژوهی و تصحیح متون چه بود؟
ایشان دو نوع دستاورد داشتند، یکی تربیت افراد که با رفتار خوب، در اختیار گذاشتن یادداشت‌ها و کتاب‌های کتابخانه آنها را در مسیر تحقیق جلو می‌بردند و اینها افراد زیادی هستند که ما در آن نسل شاهد گروهی از این دست هستیم. افرادی که در مجله تراثنا می‌نوشتند، یا آثاری را تصحیح می‌کردند غالباً مدیون ایشان بودند. نوع دوم، کتاب‌هایی بود که نوشتند. همه آنها عالی و درجه یک بود. هیچ وقت کار زائد نمی‌کردند. متن‌ها همه استوار بود. آخرین آثار را می‌دیدند و نکاتی را که می‌خواستند یادداشت می‌کردند. کتاب اهل البیت في المکتبة العربیة، کتابشناسی آثار علامه حلی، تصحیح بخشی از طبقات أعلام الشیعة، تصحیح رساله منحصر به فرد ذهبی در باره غدیر که شناخت آن کار بی‌نظیری بود، و آثار دیگر، همه از کارهای عالی ایشان است. یک وقتی نسخه‌ای را آقای روضاتی دادند و گفتند از ایشان بپرسم چیست. همان لحظۀ اول که نگاه کردند، فرمودند کتاب کلام المهدي است. خیلی اعجاب‌آور بود.

به طور کلی شخصیت ایشان را در ساحت‌های مختلف علمی، اجتماعی، اخلاقی چگونه دیدید؟
برای این که بدانید وقتی بنده عرض می‌کنم از حیث اخلاقی انسان وارسته و نمونه‌ای بود، به خاطر گذشت زمان نیست، به شما عرض می‌کنم همان زمان یعنی شهریور 1368 در یادداشت‌هایم نوشته‌ام: « آقای طباطبائی از لحاظ شخصی، شخصیتی وارسته است و جذبه خاصی هم دارد، به خصوص که کاملاً فرهنگی است». در یادداشت‌هایم از آن زمان، مطالب دیگری هم نوشته‌ام که ذیلاً عرض خواهم کرد.

آثار برجای مانده از ایشان به طور کلی چه تألیفی و چه تحقیقی و تصحیحی چه امتیازی داشت؟
خوب، ایشان کار تکراری نمی‌کرد، هر آنچه انجام می‌دادند، کار نو و جدید بود. کاری که وقتی درمی‌آمد شما متوجه می‌شدید که جای آن خالی بوده است. کارهای انجام شده توسط ایشان، منتهای تحقیق در زمان خودش بود. همه آثار دیده می‌شد. علاوه بر این، از حیث نگارش، متن‌ها استوار و بسیار متین بود. تکرار مکررات نداشت. بر اساس نهایت تتبع و جستجو نوشته شده بود. به علاوه، ایشان یک عالم مذهبی بود و همه کارهایشان در باره اهل بیت و تشیع بود. یکی از ویژگی‌های مهم ایشان این بود که نسخه‌شناس و کتابشناس درجه یک بودند و این کمک بزرگی به تحفیق می‌کند.. کتابخانه بسیار عالی داشتند. بیشتر این کتابها مرور شده و کنار آنها یادداشت داشت. نکاتی که در ارتباط با اهل بیت و فضائل بود، همه علامت زده شده بود.

اگر خاطره‌ای از ایشان به یاد دارید برای ما تعریف کنید، مواردی که برای محققین و پژوهشگران می‌تواند جالب و بی گمان مفید باشد.
چندین بار خدمت ایشان سفر رفتیم. فکر می‌کنم چند بار تهران. خیلی در سفر خوش می‌گذشت، و شما در کنار ایشان با عالمان و محققان آشنا می‌شدید. در پرتو این سفرها هم محمدتقی دانش‌پژوه را در خانه‌اش دیدم، هم علی‌نقی منزوی، و هم مرحوم شیخ محمدرضا جعفری را. با آقای عطاردی هم در خانه ایشان آشنا شدم. یک بار سفری به خوانسار و اصفهان رفتیم. تاریخ آن را ۱۹/۹/۱۳۶۸ نوشته‌ام. در این سفر با مرحوم آقای روضاتی، مرحوم سمامی و همین طور جناب آقای مستجابی آشنا شدم. کلمه زایدی نمی‌گفتند، و همه‌اش استفاده علمی بود. شوخی‌های لطیفی هم داشتند. روی هیچ کسی را برای تحقیق زمین نمی‌گذاشتند، حتی اگر کسی با ایشان مخالف بود، ایشان کمکش می‌کردند. خاطرم هست آقای شهرستانی می‌فرمودند، در بخشی از مجله تراثنا که کتاب‌هایی قابل و شایستۀ تحقیق را معرفی می‌کردند، اثری را مفصل‌تر نوشتند. وقتی علتش را سؤال کردم، گفتند، این را کسی که نمی‌خواهد نزد من بیاید می‌خواهد تصحیح کند، اینها را نوشتم که دغدغه‌ای نداشته باشد و مطالب در اختیارش باشد. تابستان سال ۱۳۷۰ سفری به مشهد رفتم. ایشان در مدرسه آیة الله خویی بود. به دیدنشان رفتم و با هم به بنیاد پژوهشهای اسلامی به دیدن آقای الهی رفتیم. فکر می‌کنم عکس هم از آن دیدار هست. یک سفر دیگر هم که یک هفته طول کشید در مرداد ۱۳۷۲ به اصفهان رفتیم. در یادداشت‌هایم نوشته‌ام: «جمعه ۲۹ مرداد ۱۳۷۲: امروز از سفر یک هفته‌ای اصفهان بازگشتیم. پنج‌شنبه گذشته از قم به طرف خوانسار رفتیم و در آنجا در منزلی که آقای سید عبدالعزیز طباطبایی سکونت داشت یک شب ماندیم. با آقای طباطبایی دیداری از مدرسه و کتابخانه آن کردیم. بعد با آقای ابن الرضا ملاقاتی کردیم و مفصل صحبت شد». بسیاری از عصر جمعه ها، برای روضه به منزل ایشان می‌رفتم که اغلب دوستان و استادان دیگر را هم می‌دیدیم. از جمله در یادداشت‌هایم نوشته‌ام: «پنج شنبه ۲۷ آبان ۱۳۷۲: امروز به روضه حضرت فاطمه سلام الله علیها رفتیم که در خانة آقای ابن‌الرضا بود. بعد به منزل سید عبدالعزیز طباطبایی رفتم که آقای شیخ محمدرضا جعفری هم آنجا بود. در این اواخر فراوان آقای جعفری به منزل سید عبدالعزیز می‌آید. جعفری خاطرات زیادی از نجف دارد، و قصه‌های فراوانی را مکرر و پشت سر هم آنها را نقل می‌کند». جالب است بگویم که آشنایی بنده با استاد دکتر سید حسین مدرسی طباطبایی هم در منزل ایشان بود. در یادداشت‌هایم نوشته‌ام: «دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۷۲: امروز آقای مدرسی طباطبایی (پروفسور) را دیدم. عصری با آقای مهدوی به منزلش رفتیم. یک ساعتی صحبت کردیم. روز قبل نیز یک ساعتی در منزل سید عبدالعزیز طباطبایی آمده بود. آقای فاضل میبدی هم بود... آقای مدرسی می‌گفت برای تحول و کارآمدی در فقه به ویژه حقوق، راهی جز وارد شدن در سیستم حقوقی جدید نیست». خاطرم هست که ایشان به بنده گفتند که من کتاب اکذوبة تحریف القرآن شما را دیده بودم و امروز متوجه شدم که آن اثر از شماست». در یادداشت دیگری در باره آقا عزیز نوشته‌ام: «سه‌شنبه ۱۷ خرداد ۷۳: عصر با آقای عبدالعزیز طباطبایی و شیخ محمدرضا انصاری به جلسۀ بزرگداشت محمدتقی دانش‌پژوه رفتیم». در یادداشت دیگری در باره ایشان نوشته‌ام: «دوشنبه ۱۲/۴/۱۳۷۴: امروز دیداری از آقای سید عبدالعزیز طباطبایی داشتم. چند هفته قبل سکتة خفیفی کرد، اکنون حالش بهتر است. انصافاً حافظة خوبی دارد. درباره نسخة النفحة المکیة عبدالله سویدی صحبت شد». بعد از شنیدن خبر فوت ایشان ـ که گویا از آقای محمدتقی انصاریان شنیدم ـ در یادداشتم نوشتم:
«شب گذشته حدود ساعت ۱ یا ۲، استاد سید عبدالعزیز طباطبائی درگذشت. وی نواده دختری مرحوم سید محمدکاظم یزدی بود، و کار اصلی وی کتاب‌شناسی کتاب‌های شیعی بود. خودش شرح حالش را در کتاب الغدیر في التراث الاسلامي نوشته است. بیشتر کارهایش را ناقص گذاشت و رفت. برخی مقالات از وی در تراثنا چاپ شده است. مقاله اهل البیت في المکتبة العربیة هم که در چندین قسمت منتشر شده، ناقص ماند. بنده از حدود هشت سال قبل، خدمت ایشان آشنا شدم و بعد مکرر برای سؤال از برخی مسائل و استفاده از کتابخانه ایشان، نزد وی می‌رفتم. سخت خوش برخورد و دارای خصائص انسانی والا بود... حقیقتاً آدم خدمتگزار فرهنگ بود. روی هیچ کس را در امر کتاب و سؤال زمین نمی‌گذاشت... عصرهای جمعه روضه داشت که به آنجا می‌رفتیم. اصحاب نزدیک وی عبارت بودند از شیخ عزیزالله عطاردی، شیخ محمدرضا جعفری که گاه بیگاه منزلش می‌آمدند و چند روزی می‌ماندند. اصحاب روضه هم شیخ محمد غروی، مهدی‌پور، مامقانی و برخی دیگر بودند».

منبع: حریم امام، سال دهم، شماره ۴۸۸، شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۰.