آیه ۱۹ سوره مریم: علی (ع) محبوب دلهای مؤمنان و صالحان
کتاب «رشفة الصادی» ابوبکر حضرمی باعلوی
شأن نزول آیه (۲۱) سوره مبارکه جاثیة
علی (ع) و شیعیان او «خیر البریّة» اند
اختلاف در تفضیل انسان و مَلَک، کدامیک برتر است؟
استناد به آیه (۱۹) سوره مریم در موضوع تفاضل
مناقشه فخر رازی در خصوص این استناد
سخن دکتر حسن حنفی در«من العقیدة الی الثورة» در موضوع تفضیل
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذي علا في توحّده ودنا في تفرّده، وجلَّ في سلطانه وعظمَ في أركانه، وأحاط بكل شيءٍ علماً وهو في مکانه، وقهر جمیع الخلق بقدرته وبرهانه. مجیداً لم یزل، محموداً لا یزال، والصلاه والسلام علی رسوله هادي الأمم إلى يوم الدين، وعلی آله وأصحابه ومن والاهُم من المؤمنین.
پیش از هر چیز، تبریک عرض میکنم. امشب شب عید قربان است و امروز نیز روز عرفه بود. إن شاء الله که دعاها و نیایشهای شما به درگاه حق، جلّ وعلا، مورد قبول واقع شده باشد. بحث را ادامه میدهیم.
دنباله بحثمان در این بود که ده آیه شریفه از قرآن کریم که علامه امینی آوردهاند، در خصوص امیرالمؤمنین نازل شده است. البته این بحث به دنباله اشعار حسان بن ثابت بود که به مناقب امیرالمؤمنین اشاره داشت. او گفت 9 آیه و علامه گفت 10 آیه. از این آیات چند تا را خواندیم و به آیه هفتم رسیدیم: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا﴾ معنای تحتاللفظی آیه این است که کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، خداوند محبتی از آنان را در قلوب مؤمنین قرار خواهد داد. این ما هستیم و ظاهر آیه. اما بحثمان این بود که در اسباب النزول، برخی روایات به ما بازگو میکند که چه شد که این آیه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به این مضمون نازل شد. مرحوم مؤلف سخن ده تن از علمای اهل سنت را نقل میکند که گفتهاند این آیه در شأن امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده. حالا این افراد چه کسانی هستند؟ «أخرج أبو إسحاق الثعلبي في تفسيره»، اول از همه ثعلبی است که در تفسیرش الکشف والبیان از براء بن عازب نقل کرده که «قال رسول الله صلی الله علیه وآله لعلي: قل اللهم اجعل لي عندك عهدًا واجعل لي في صدور المؤمنين مودة. فَأَنزَلَ اللهُ هَذِهِ الآيَة» یعنی دعایی است که پیامبر به امیرالمؤمنین یاد داد که یا علی چنین بگو و این آیه نازل شد. سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص نیز میگوید که «وروی ابن عباس». آن یکی روایت از براء بن عازب بود، این یکی از ابن عباس است که میگوید: «هذا الودّ جعله الله لعليٍّ في قلوب المؤمنين». در مجمع الزوائد هم از ابن عباس نظیر همین مطلب آمده است. خطیب خوارزمی از ابن عباس یک روایت قصهمانندی دارد. این حکایتی است که خطیب خوارزمی نقل میکند. میگوید: «لقيني رجلٌ»، امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید مردی با من برخورد کرد و گفت: «یا أبا الحسن، والله إنّي أُحبُّك» یعنی به خدا قسم من تو را دوست دارم، «أُحِبُّك في الله»، یعنی برای رضای خدا تو را دوست دارم. «فَرَجعتُ إلى رسول الله وَأخبَرتُه بقول الرجُل». امیرالمؤمنین میفرماید که رفتم نزد رسول خدا و ماجرا را تعریف کردم. پیامبر فرمود: «لَعلَّك يا عليّ اصطنَعتَ إليه مَعروفاً»، لابد یک کار نیکی در حق او کردهای که این چنین به تو اظهار محبت کرده است. «فقُلتُ: واللهِ ما اصطَنَعتُ له شيئاً»، به خدا قسم که من هیچ کار نیکی برای او نکردهام. رسول خدا فرمود: «الحمد لله الذي جعَلَ قُلوبَ المؤمنين تَتوقُ إليك بالمَوَدَّة»، خدا را شکر که خداوند دلهای مؤمنین را شیفتۀ مودّتِ تو کرده است. این آیۀ شریفه در پی این ماجرا نازل شد. اگر ظاهر آیه را هم در نظر بگیریم، حتی بدون توجه به اسباب نزول، افراد مؤمن به شکل عام محبوب هستند. حتی کسانی که خود مؤمن نیستند، وقتی ببینند کسی با اخلاص عبادت میکند و آدم متدینی است، دوستش دارند، ولو خودشان به این امور پایبند نباشند. میخواهم بگویم حتی شکل کلی آیه معنای لطیفی دارد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا﴾. حالا شأن نزولش به کنار، اما خداوند محبت مؤمنین را در دل دیگران میافکند. مرحوم علامه طباطبایی در المیزان، وقتی این آیه ۹۶ سوره مریم را ذکر میکند، میفرماید که در اسباب النزول از طرق شیعه و اهل سنت آمده است که این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است. البته روایات دیگری نیز وجود دارد و نباید تصور کنیم که اختلافی نیست. خود ایشان میفرمایند: «وفي بعضها ما ورد من طرق أهل السنة، أنها نزلت في مهاجري الحبشة، وفي بعضها غير ذلك». جور دیگر هم روایت شده است که خواهیم گفت. مرحوم علامه میفرماید: اول به شکل عام بگوییم، تا بعد به سبب نزول برسیم. یک روایتی را فخر رازی در مفاتیح الغیب آورده است. میگوید: «عن النبي صلی الله علیه وسلم في هذه الآیه: إذا أحبّ الله عبداً نادى جبریل: قد أحببتُ فلاناً فأحبّوه، فينادي جبريل عليه السلام بذلك في السماء والأرض، وإذا أبغضَ عبداً فمثل ذلك». خلاصه کسی را که خدا دوست بدارد، محبتش را در دل دیگران هم خواهد انداخت. ببینید اینجا عرض کردم که ده مصدر از منابع اهل سنت مثل کَنجی، مثل حمویی در فَرائِد السِمطَين، سیوطی در الدُرّ المَنثور، همه اینها را علامه میشمارد که من دیگر اینها را نمیخوانم که وقتتان گرفته نشود. قَسطَلانی در المَواهِبُ اللَّدُنِّيَّة، شَبلَنجی در نور الأبصار از نقاش، و حَضرَمی در رَشفَةُ الصادي. اینها را توضیح خواهم داد. این منابع اهل سنت است که برایتان شمردم. در منابع ما هم در اصول کافی آمده است که امام صادق علیه السلام میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ، قال: ولایة امیرالمؤمنین هي الودّ الذي قال الله». اصلاً مقصود از ودّ اینجا ولایت امیرالمؤمنین است. این روایت از امام صادق علیه السلام است. در تفسیر عیاشی هم روایت زیبایی هست - بخشی از یک حدیث طولانی است - که ایشان میفرماید: اصلاً چقدر جالب است که پیامبر در حال نماز دعا کرد: «ودَعا رسول الله صلى الله عليه وآله لأمير المؤمنين في آخر صلواته رافعاً بها صوته ليُسمِع الناس»، یعنی پیامبر صدای خود را بلند کرد تا مردم بشنوند. میفرمود: «اللهم هَب لعليٍّ المودّةَ في صُدورِ المؤمنين وَالهَيبَةَ وَالعَظَمَةَ في صُدورِ المُنافقين» آن وقت آیه شریفه ۹۶ سوره مریم نازل شد. در مجمع البیان نیز همینطور ذیل آیه آمده است که: «إنّها خاصّة في عليّ، فما من مؤمنٍ إلّا وفي قلبه مَحَبةٌ لعليٍّ عليه السّلام»، یعنی اصلاً مؤمنی نیست مگر اینکه علی علیه السلام را در دلش دوست دارد. در تفسیر ابوحمزه ثمالی هم همینطور آمده است. دارم برایتان میخوانم تا بدانید که این مضمون در جاهای متعدد و روایات گوناگون ذکر شده است. حالا یک روایت دیگر هم هست در نهج البلاغة أمیر المؤمنین علیه السلام میفرماید: «ولو ضربتُ خَیشوم المؤمن بسیفي هذا على أن يبغضني ما أبغضني»، امیرالمؤمنین میفرماید که اگر با این شمشیر، بینیِ مؤمن را بزنم، هرقدر هم که ناجور باشد، دست از محبت من برنمیدارد. یعنی این قدر محبت من در دل مؤمن رسوخ کرده است. از طرف دیگر: «لَوْ صَبَبتُ الدُّنْيَا بجملتها علی الْمُنَافِق»، یعنی اگر دنیا و هر آنچه در آن هست را به منافق بدهم، «علی أن یحبّني ما أحبّني». خلاصه اینکه خداوند این را مقدّر کرده است. «وذلك أنّه قضي فانقضىٰ علىٰ لسانِ النبيّ الأمّيّ أنّه قال»، بر زبان پیامبر که فرمود: «یا عليُّ، لا يُبغِضُكَ مؤمنٌ ولا يُحِبُّكَ منافقٌ» خلاصه اینکه حبّ علی علیه السلام نشانه ایمان و بغض او نشانه کفر و نفاق است. در الغدیر هم این مطلب آمده است. اینها روایت اهل سنت است. یکی از روایات را برایتان میخوانم. اولش اینگونه است: «كنّا عند النبيّ»، یکی از آنها روایت ابو اسحاق ثعلبی است که در الکشف والبیان آمده است. پیامبر به علی علیه السلام گفت: «اللّهمَّ اجعَل لي عِندَكَ عَهدًا وَاجعَل لي في صُدورِ المؤمنين مَوَدّةً، فأنزلَ اللهُ هذه الآية». پیامبر دعایی را به امیرالمؤمنین یاد داد و وقتی این دعا را خواند، این آیه شریفه نازل شد. مرحوم آقای امینی اصرار دارند بر این مطلب که اگر ما محبت امیرالمؤمنین را اثبات کنیم، بهدنبال آن ولایت ایشان نیز اثبات خواهد شد. زیرا این محبت، محبتی واقعی است. حتی اهل سنت نیز گفتهاند که این محبت، تنها محبت انسانی نیست بلکه محبت في الله است. وقتی این محبت في الله باشد، به دنبال آن ولایت امیرالمؤمنین نیز خواهد آمد. الآن عبارتی از آلوسی را خواهم خواند. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی، امام صادق علیه السلام میفرماید: «کان سبَبُ نُزولِ هذه الآیه...» ببینید، سبب نزول را بیان میکند. من این را میخوانم چون با این سبب نزول کار دارم. تفسیر روح المَعانيِ آلوسی، تفسیر خوبی است و منقَّح و پاکیزه نوشته شده است ولی در مورد شیعه و اهل بیت دیدگاههای متفاوتی دارد، یک جاهایی به زیبایی از اهل بیت و امیرالمؤمنین اسم میبرد، ولی در جاهای دیگر، دیدگاههای متفاوتی دارد. برخی پایاننامهها نیز در جامعة المصطفی نوشته شدهاند که سعی کردهاند نظر آلوسی را در مورد اهل بیت بررسی کنند و مواردی را چشم پوشی کنند و بلکه او را تطهیر کنند. بعضی گفتهاند که آلوسی با اینکه سنی است، گرایش بیشتری به اهل بیت دارد. اما به هر صورت آلوسی در روح المعاني 8/459 میگوید: «وَالمرادُ المَحَبّةُ الشرعيّة التي لا غُلوّ فيه» و قبول میکند که خدا محبت علی علیه السلام را در دل مؤمنان قرار داده است، اما محبتی که غلو در آن نیست. «وَزَعَمَ بَعضُ النَصارىٰ حُبَّه كرَّمَ اللّه تعالى وَجهَه»، برخی آمدهاند و گفتهاند که این محبت شامل همه میشود، حتی مسیحیان هم علی علیه السلام را دوست دارند. سپس اشعاری از مسیحیان آورده است که میگویند: چرا علی را دوست داری؟ و جواب دادهاند: چگونه میتوانم علی را دوست نداشته باشم، در حالی که محبت علی در همه خلائق، حتی در بهائم، جاری است. «فَقَد أنشَدَ الإمامُ اللغويُّ رضيُّ الدين أبو عبد اللّه محمّد بن عليّ بن يوسف الأنصاريّ الشاطِبيّ لابن إسحاق النصرانيّ الرَسعَني:
عَديٌّ وَتَيمٌ لا أُحاوِلُ ذِكرَهُمْ
بِسُوءٍ وَلكِنّي مُحِبٌّ لِهاشِمِ
وَما تَعتَريني في عَليٍّ وَرَهطِهِ
إذا ذُكِرُوا فِي اللّهِ لَومَةُ لائِمِ
يَقولونَ مٰا بالُ النَّصارىٰ تُحِبُّهُمْ
وَأَهلِ النُّهىٰ مِن أَعرُبٍ وَأَعاجِمِ
فَقُلتُ لَهُمْ إنّي لَأحسِبُ حُبَّهُمْ
سَرىٰ فِي قُلُوبِ الخَلقِ حَتَّى البَهائِمِ»
آلوسی میگوید: حتی اگر شما این حدیث را هم بگیرید، کذبش از این حرفها پیداست، «وَكَم لَهم مثلُ هذه المَكائد كما بيّن في التُحفَة الاثنَي عَشَرية!»، چقدر شیعهها از این نوع حرفها میزنند!همانطور که در کتاب تحفة الاثني عشریة دهلَوی هم آمده است.
ظاهر امر این است که این آیه، مدنی است و شامل همه مؤمنان میشود. آلوسی تأکید میکند که: «العِبرةُ بِعُموم اللفظ لا بِخُصوصِ السبَب»،اعتبار به سبب نزول نیست، بلکه به عموم لفظ است و به عموم آن باید اخذ کرد» حتی اگر سبب نزول آیه علی علیه السلام باشد، این آیه به صورت کلی شامل تمام مؤمنان میشود. ابوعلی جبائی که از بزرگان معتزله است، تفسیری بر قرآن دارد و در تفسیر خود میگوید که این محبت، محبتی دنیوی نیست؛ بلکه همانطور که در قرآن آمده است: ﴿إِخْوَانًا عَلَىٰ سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ﴾، در روز قیامت مؤمنان روبروی یکدیگر مینشینند و یکدیگر را دوست دارند، این مهر علی نیز در دل آنها هست؛ و اصلاً به نظر او، آیه شریفه به فضای دیگری اشاره دارد. منابع متعددی از اهل سنت و شیعه، روایات مختلفی از صحابه مختلف در خصوص شأن نزول و سبب نزول این آیه آوردهاند که همه در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام است. و این احاله به آخرت اصلاً بیمورد است. برخی از این روایات بیان میکنند که پیامبر به علی علیه السلام فرمود که چنین دعایی بکن. در جایی دیگر، پیامبر خود دعا میکرد که «خدایا، محبت علی را در دل دیگران بینداز». این «وُدّاً» به معنای محبت است، همان محبت قلبی. در مورد مستندی که با نام «وُدّ» ساخته شده و به روش علامه امینی در کتاب الغدیر پرداخته، اشارههای جالبی مطرح شده است. به گفته سازندۀ این مستند، آقای ابوالفضل منافیپور، دلیل انتخاب این نام این بود که قصد داشتند نشان دهند اساس مشی و روش علامه امینی در کتاب الغدیر بر پایه محبت استوار است. یعنی اساس دین، محبت و بغض است (هَل الدّین إلَّا الحُبُّ وَالبُغض؟) و دعوت مسلمانان به دوست داشتن امیرالمؤمنین علی علیه السلام به عنوان شخصیتی است که خدا و پیامبر او را دوست دارند. این مفهوم از محبت در آیات و روایات متعدد اسلامی آمده است. خاطرهای که از شخصی نقل شد که بیانگر دیدگاه علامه امینی در اواخر عمرشان است. او اظهار داشت که مرحوم علامه ابراز پشیمانی میکرد که عمری را در مناقشات و بحثهای سندی با اهل سنت گذرانده است و گفته است که اگر عمر بیشتری داشته باشد، به نشر فضائل امیرالمؤمنین خواهد پرداخت. او معتقد بود که کافی است علی علیه السلام به مردم شناسانده شود تا محبت ایشان در دل آنها قرار بگیرد و نیازی به مناقشات سندی و تاریخی نیست. این نگاه، محور اصلی مستند وُدّ است، که بر پایه نشر محبت امیرالمؤمنین و اهمیت آن در دین تأکید دارد. این دیدگاه که محبت اساس دین است، از مفاهیم عمیق اسلامی است که در آثار علامه امینی دیده میشود. خلاصه این بسیار مهم است؛ میگوید آنکه دوستی علی ندارد، کافر است. گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش.
ای دل غلامِ شاهِ جهان باش و شاه باش
پـیـوسـتـه در حـمـایـتِ لطـفِ الٰه باش
آن را که دوستیّ علی نیست، کافر است
گـو زاهـدِ زمانـه و گو شـیخِ راه بـاش
این شعری است که به حافظ شیرازی منسوب است و در برخی دواوین او آمده. حالا بعضیها مناقشه کردهاند که این انتساب اصالت ندارد. در برخی نسخههای متأخر که مربوط به قرن دهم هستند، این شعر وجود دارد. این نسخهها در کتابخانه ملک و کتابخانه مجلس موجود است و در دو یا سه نسخه مهم دیگر هم این شعر دیده شده است. میخواهم بگویم که برخیها به این موضوع عنایت داشته و آن را قبول داشتهاند. به هر صورت، این شعر میگوید: «آن را که دوستی علی نیست، کافر است؛ گو زاهد زمانه و گو شیخ راه باش». این شعر را صغیر اصفهانی هم در اشعارش تضمین کرده که آن هم بسیار زیباست. اکنون هم ایام ولایت و نزدیک عید غدیر است. او میگوید:
نی در خیال مال، نه در فکر جاه باش
نی در پیِ تدارکِ تخت و کلاه باش
رو، بندۀ علی شهِ ایمانپناه باش
ای دل غلامِ شاهِ جهان باش و شاه باش
یعنی مصرعهای این شعر را تکهتکه در اشعار خود آورده است.
این محبت، یک محبت واقعی است. حتی متنبی هم میگوید که محبت علی با شیر مادر به من منتقل شد. این محبت چیزی نیست که به آسانی از بین برود، بلکه «با شیر اندرون شد و با جان به در شود». اگر نگاهی به عموم آیات قرآن بیندازیم، میبینیم که این موضوع چیز بعیدی نیست. آیه ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى﴾ را در نظر بگیرید. خب، نزدیکترین افراد به پیامبر چه کسانی هستند؟ جز علی و فاطمه و حسن و حسین کسی اقرب به پیامبر داریم؟ وقتی حضرت میفرماید ﴿لا أسألكم أجرًا﴾، یعنی اینها زیرمجموعه و به دنبال آن هستند. پس چیز عجیبی نگفتیم که بخواهیم برایش دلایل و براهین زیادی بیاوریم. کتاب الغدیر هم با همین حدیث شروع شده است. عنوان اول کتاب الغدیر «عنوان صحیفة المؤمن حبّ علي بن أبي طالب» است و با حدیث حب علي بن أبي طالب آغاز میشود. در پاورقی هم آدرس داده به خطیب بغدادی که از منابع اهل سنت نقل شده است. کتاب «رَشفَةُ الصادي» ابوبکر حضرمی باعلوی در میان ده منبعی که برایتان خواندم، آخرین منبع که توضیح میدهم، اسمش شاید به گوش شما نخورده باشد: «الحَضرَميُّ في رَشفَةِ الصادي» صفحه ۲۵. این آخرین منبعی است که ایشان نقل میکند. منابع دیگر را که قبلاً شنیدهایم، مثل کفایة الطالب و مناقب أمیرالمؤمنین، همگی پیش از این آمده است.
عرض میکنم که این جناب حضرمی، که منسوب به منطقه حضرموت است، در جنوب عربستان زندگی میکرده. هر کسی که از آن ناحیه باشد و به قبایل آنجا متعلق باشد، حضرمی نامیده میشود. ایشان، ابوبکر بن عبدالرحمان بن محمد بن علی، معروف به الباعلوي الحضرموتي است. او اهل شعر و ادب بوده و دیوان هم داشته. حدود سال ۱۲۵۰ به دنیا آمده، یعنی نسبتاً از متأخرین است. زِرِکلی هم در کتاب الأعلام شرح حالش را آورده است. ابوبکر باعلوی حدود ۳۰ کتاب تألیف کرده است که یکی از آنها رشفة الصادي است. رَشفَة به معنای مکیدن است، یعنی کسی که با ولع به دنبال چیزی است و وقتی به آن میرسد، با حوصله و آرامش از آن استفاده میکند. «صادي» به معنای تشنهکام است. اسم کتاب را به این معنا گذاشته که فضایل اهل بیت را برای کسانی که تشنه شنیدن مناقب اولاد رسول (ص) هستند، بیان کرده است. این کتاب رشفة الصادي با صاد نوشته میشود، نه با سین. صدی به معنای تشنگی است، مانند کتاب قَطرُ النَدیٰ وَبَلُّ الصَدیٰ از ابن هشام در علم نحو. این کتاب با نام دیگری هم چاپ شده است که الشاهِدُ المَقبولُ بِفَضلِ أبناءِ الرَسول است. اگر این نام را دیدید، بدانید که همین کتاب است، هرچند که هیچ شباهتی از نظر نام با عنوان اصلی ندارد. ایشان این کتاب را آورده و در آن به ده آیه اشاره کرده است.
یعنی آیا واقعاً کسانی که بدی میکنند، گمان میبرند که ما آنها را مانند کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، قرار خواهیم داد؟ هرگز بدکاران و صالحان با هم برابر نیستند. آدمهای بدکار با صالحان مساوی نیستند. این آیه در مورد چه کسانی نازل شده است؟ شأن نزول و سبب نزولی هم دارد؟ «اجترحوا» به معنای عمل کردن است. در اجتراح، جرح، در اصل به معنای همان جراحت است، چرا که عمل بد، اثری مانند تیرگی در قلب و بدن انسان میگذارد. به همین دلیل، از آن به عنوان جرح استفاده میشود. حتی کسی مانند فخر رازی که سنی متصلّبی است، در مفاتیح الغیب خود میگوید که «نزلت هذه الآية في علي و حمزة وأبي عبيدة بن الجراح رضي الله عنهم»، این آیه در مورد علی، حمزه و ابو عبیده بن جراح نازل شده است. «وفي ثلاثةٍ من المشرکین»؛ سه نفر از مشرکین هستند: عتبه، شیبه و ولید بن عتبه. اما در اینجا مرحوم علامه امینی میفرماید که ابوالمظفر سبط ابن الجوزی حنفی در تذکرة الخواص از ابن عباس روایت میکند که این آیه در روز بدر، در شأن علی علیه السلام نازل شده است. بدکاران عتبه، شیبه، ولید و مغیره بودند. این آیه در مورد این چهار نفر نازل شد. در کفایة الطالب نیز همینطور آمده است. کنجی شافعی هم نزدیک به همین مطلب را آورده است که اینها با هم برابر نیستند. این موضوع در جایجای قرآن آمده است: ﴿أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ﴾. هرگز آدمهای خوب و بد را همسان قرار نخواهیم داد. در ادامه جالب است که میگوید: ﴿سَواءً مَحْياهُمْ وَمَماتُهُمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ﴾. یعنی حتی زندگی و مرگ آنها هم با هم فرق دارد. وقتی می فرماید: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا﴾، آدمهای بد نه در ممات و نه در حیات با آدمهای خوب یکسان نیستند. حیات طیبه مخصوص صالحان است و آدمهای بد زندگی خوبی ندارند. این به معنای نداشتن مال و ثروت دنیوی نیست؛ بلکه به معنای نداشتن آرامش درونی است که یک مؤمن واقعی دارد، کسی که همه چیز را از دید خدا میبیند و در هر شرایطی که باشد، حیاتش حیات طیبه است، حتی اگر گرفتاریهایی هم به مصلحت خداوند داشته باشد.
آیۀ نهم علی (ع) و شیعیان او «خیر البریّة» هستند ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾ (سورۀ البینة، آیۀ 7)
یعنی کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادهاند، بهترین خلایق روی زمین هستند. اینجا طبری در تفسیرش از أبو الجارود از محمد بن علی روایت کرده که پیامبر (ص) فرمود: «أنتَ وَشیعَتُكَ یا عليُّ خَیرُ البَریَّة»؛ تو، ای علی، و شیعیانت خیر البریة هستید. خوارزمی در کتاب مناقب نیز از جابر روایت کرده که: «كُنّا عندَ النبيّ صلّى الله عليه وآله فَأقبَلَ عليُّ بنُ أبي طالبٍ، فقالَ رسولُ الله: قَد أتاكُم أخي. ثُمّ التَفَتَ إلَى الكَعبةِ فَضَرَبها بيَدِه ثمَّ قال: وَالذي نَفسي بِيَده إنّ هذا وَشيعَتُهُ هُمُ الفائزونَ يَومَ القيامة، ثُمّ قال: إنّه أوّلُكُم إيماناً مَعي، وَأوفاكُم بِعَهدِ الله، وَأقوَمُكُم بأمرِ الله، وأعدَلُكُم في الرعية، وأقسَمُكُم بالسويّة، وأعظمكم عند الله مزية، قال : وفي ذلك الوقت نَزَلَت فيه: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ». ما نزد پیامبر (ص) نشسته بودیم که امیرالمؤمنین وارد شد. پس پیامبر (ص) فرمود: برادر من به سوی شما آمد. سپس به کعبه نگاه کرد و با دست به آن ضربه زد و گفت: قسم به کسی که جان من در دستان اوست، علی و شیعیانش در روز قیامت رستگار خواهند بود. سپس پیامبر (ص) فرمود: او نخستین کسی است که به من ایمان آورد و وفادارترین شما به عهد خدا و استوارترین شما در امر خداست... و برخی دیگر از فضائل امیرالمؤمنین را برشمرد. جابر میگوید: در آن هنگام این آیه نازل شد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾. از افراد دیگری هم این روایت نقل شده است، اما برای اینکه وقت شما را نگیرم، اشاره کنم که حتی ابن حجر در الصواعق المحرقة که یک سنی متعصب است، این روایت را نقل کرده است. همچنین جمالالدین زرندی، جلالالدین سیوطی، و ابن عساکر دوباره این روایت را آوردهاند. ابن عَدی در کتاب الکامل في الضعفاء از ابن عباس و همچنین ابن مردویه از امیرالمؤمنین این روایت را نقل کردهاند. حال، "البریّة" یعنی چه؟ بریه به معنای خلایق است؛ خداوند بارئ است، یعنی خالق است و خلق را آفریده است. همانطور که در دعا میگوییم: «يا دائم الفضل على البرية». جالب اینجاست که امشب شب عید قربان است و شیخ عباس قمی رحمتالله علیه در مفاتیح آورده که خواندن این دعا جزو آداب شب عید قربان است. مرحوم کفعمی در البلد الأمین خواندن این دعا را در اعمال شب جمعه توصیه کرده است، اما مرحوم شیخ عباس قمی شب عید قربان و شب عید فطر را هم اضافه کرده است؛ شاید روایتی دیده باشد. اگر بریه را به معنای عام بگیریم، یعنی تمام خلایق. حالا سؤال این است: آیا ملائکه هم جزو بریه هستند یا فقط انسانها؟ اگر بگوییم ﴿أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾ یعنی مؤمنین و علی علیه السلام حتی از ملائکه هم برتر هستند. آیا چنین برداشتی میتوان کرد؟ این مسئلهای است که در علم کلام مطرح بوده و قدما در موردش بحث کردهاند. امروز شاید خیلی برای ما جدی نباشد، اما در گذشته متکلمان در این خصوص مقاله و رساله نوشتهاند.
استناد به آیه ۱۹ سوره مریم در موضوع تفاضل و سخن حسن حنفی و فخر رازی بحث تفضیل انسان و ملائکه مطر حبوده که آیا ملائکه پیش خدا برترند یا انسانها؟ متکلمان امامیه و اهل حدیث معتقد بودند که انبیاء برتر از ملائکه هستند، اما در مقابل معتزله و برخی از اشاعره مانند باقلانی میگفتند که ملائکه افضل از انسانها هستند. بهطور مثال، شیخ مفید یک رساله به نام الرد على أبي عبد الله البصري دارد که در آن، استاد خودش، ابو عبدالله بصری را که قائل به برتری ملائکه بود، رد میکند. شیخ مفید میگوید که انسانها برتر هستند. البته اقوال دیگر هم هست. برخی قائل به تفصیل بودند و میگفتند که باید میان ملائکه تفاوت قائل شویم؛ ملائکه کروبیان و ملائکه عرش مانند جبرئیل و میکائیل مقام بالاتری دارند و با بقیه ملائکه فرق میکنند. همچنین، در مورد انسانها نیز تفاوت وجود دارد؛ رسولان و بهویژه رسولان اولوالعزم مقام بالاتری دارند و حضرت محمد (ص) اشرف انبیاء است. بنابراین، نمیتوان یک ملک معمولی را با ایشان مقایسه کرد؛ قطعاً در اینجا انسان بالاتر است. برای اینکه بحث کمی امروزی شود، باید بگویم که دکتر حسن حنفی، یکی از نومعتزلیان معاصر که به نظر میرسد اخیراً فوت کرده، از کسانی بود که در ۱۵۰ سال اخیر تلاش کردند دوباره به معتزله بازگردند و عقایدشان را بازسازی کنند. اینها عقلگرا بودند، اما برخی از عقایدشان را اصلاح کرده و به شکل جدید ارائه کردند.
به آنها «نومعتزلیان» میگویند. دکتر حسن حنفی هم یکی از آنهاست که کتابی به نام من العقيدة إلى الثورة نوشته است. یک بار هم ما در دانشگاه ادیان خیلی تلاش کردیم ایشان را دعوت کنیم که به ایران بیاید، اما موفق نشدیم. در کتاب خود مینویسد: «اصلاً این چه کاری است که بخواهیم بحث کنیم ملائکه برترند یا انبیاء؟ این دو مقوله با هم کاملاً متفاوتاند و بحث درباره آنها اساساً بیمعناست، زیرا جنس آنها متفاوت است». یکی از جنس انسان است که در تاریخ بشر نقش داشته و ما گزارشهایی داریم که آنها (پیامبران) بودند، مردم را هدایت کردند، صاحب کتاب بودند و تجربهای از آنها داریم. اما از ملائکه، ما تنها گزارشی داریم که پیامبران از آنها به ما گفتهاند و ما خودمان شناخت مستقیمی از آنها نداریم. بنابراین، مقایسه کردن چیزی که ما شناختی از آن نداریم با چیزی که میتوانیم معرفتی از آن کسب کنیم، اساساً کار درستی نیست. این را گفتم چون فخر رازی، که یکی از بزرگان متکلمان است، در مفاتیح الغیب ذیل همین آیه، در مسئله پنجم میگوید: «احتجّ بعضهم بهذه الآیة في تفضیل الملك علی البشر»، برخی به این آیه برای تفضیل بشر بر ملائکه استناد کردهاند. برخی نیز به روایتی از أبوهریره استناد میکنند که پیامبر (ص) فرمود: «آیا از جایگاه ملائکه در پیشگاه خداوند تعجب میکنید؟ قسم به کسی که جانم در دستان اوست، مقام بنده مؤمن در روز قیامت از ملائکه بالاتر است»، و بعد پیامبر (ص) این آیه را تلاوت کردند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ﴾. اما فخر رازی میگوید: «واعلم أنّ هذا الاستدلال ضعیفً بوجوهٍ»، بدانید که این استدلال ضعیف است به دلایلی. سپس دلایل متعددی را برای رد این استدلال بیان میکند. این آیه چنان در میان مردم مشهور شد که حتی در زمان حیات پیامبر (ص)، وقتی امیرالمؤمنین (ع) وارد جمعی میشدند، برخی میگفتند: خیر البریه آمد. این لقب آن قدر بر زبانها جاری شد که مشخص است عدهای به دیگران منتقل کردند که این آیه در شأن حضرت علی (ع) نازل شده است.
خب، به همین مقدار اکتفا میکنیم. إن شاء الله این تعطیلات تابستان و این گرما تمام شود و محرم و صفر هم بگذرد و در ماه ربیعالاول، به حول و قوه الهی، مثل سال گذشته در خدمت شما خواهیم بود. الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین علیهمالسلام. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.