یادنامه محقق طباطبائی
صفحه اصلی   /   یادنامه محقق طباطبائی
یادنامه محقق طباطبائی

وكان ضمن بركاته أن تقدّم إلينا خلال تحقيقنا لكتاب (الأمالي) للشيخ الصدوق بنسخته الخاصة التي قابلها بنسخة ابن السَّكُون المتوفّى نحو سنة (606هـ)، وقلما تجد اليوم أحداً يجود بكتابه الخاصّ الذي قابله بأحسن وأقدم نسخة بدون لقاء ولا مقابل، إلّا من نذر نفسه لخدمة العلم، وترفّع عن حُطام الدنيا، ورَغِب في لقاء الآخرة.
شاید در همان جلسه بود كه برای كار بعدی از ایشان نظر خواستم. فرمودند: «از تفاسیر قدیمی شیعی كه تصحیح نشده باشد، انتخاب كنید». بعد خودشان ادامه داده، فرمودند: «اگر تفسیر امام حسن عسكری علیه السلام را انتخاب كنی، هر قدر هم كه روی آن كار كنی، باید روی جلد بنویسی «منسوب».
سید رحمة الله علیه، کرد آنچه کرد و نهایت و حد اکثر آنچه را که از او برمی‌امد، محقق کرد. کمترین چیزی که کسی ممکن بود به او ببخشد، کمکهای مالی برای سفرشان بود، که ایشان با اکتفا به حداقل‌ها و با عدم اهتمام به غذا و مسکن و آسایش و وسیله مناسب سفر، از آن کمک هم بی‌نیاز بود. کسی که سید و منش و رفتار او را می‌شناسد، سخن مرا تصدیق خواهد کرد.
اگر به گفته شادروان استاد دکتر غلامحسین صدیقى کتاب شناسى را ما درتاریخ علم و منبع آن بدانیم، مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائى یزدى گنجینه اى بود که هر گوشه آن چنین منابع تاریخ علم را در بر مى داشت. او با مرگ خود رفیقان راه خود را از چنین منبع بزرگى محروم ساخت.
آشنايى من با مرحوم طباطبائى به پنجاه وسه يا چهار سال پيش در نجف اشرف بازمى گردد آغاز اين آشنايى در يكى از شبهاى زيارتى و در ماشينى بود كه از نجف به كربلا مى رفت، و پس از آن بود كه ارتباط ما افزون گشت و به رابطه اى صميمى منجر شد. ذكاوت، هوش و اراده خاصى را در همان آشنايى هاى ابتدايى در وى مشاهده مى كردم. وقت مرحوم طباطبائى چنان در مطالعه و يا نوشتن مى گذشت كه مى توان گفت هيچگاه وقت را هدر نمى داد.
نویسنده این سطور به دلیل نسبت خانوادگی با مرحوم علامه سید عبدالعزیز طباطبایی، این توفیق را از سالهای ۱۳۶۶ شمسی به بعد داشت که در قم، مشهد و تهران به‌صورت متناوب حضورا و یا از طریق تلفن، همواره از تجربیات استاد در رابطه با عرصه کتابشناسی، نسخه شناسی و رجال و تراجم شیعه و سنی بهره‌مند شود.
در اوائل 1362خورشیدی با دانشمند فقيد شادروان آية الله سيّد عبدالعزيز محقق طباطبائى آشنا شدم. از اقامت من در ايران شش ماه گذشته بود و به تازگى سعادت تشرّف به آستان قدس يافته و پذيرفته بودم كه همه نسخه هاى خطى كتابخانه مركزى را در دفاترى كه به همين منظور تهيّه شده بود، ثبت كنم. شادروان محقق طباطبایی نيز، در همان موقع براى نگارش فهرست مخطوطات فقهى آن كتابخانه دعوت شده بود و از حُسنِ اتفاق محلّ كار ما يك اتاق تعيين گرديد.
در باب ميزان تسلط ايشان بايد گفت كه از واضح‌ترین امورى كه جاى شك در آن نيست تسلط كامل ايشان بر ميراث فرهنگى اسلام و تشيع است. متأسفانه ما اكنون گرفتار يك مسئله بسيار مهم هستيم و آن لزوم داشتن اطلاعات وسيع درباره آثار اسلامى براى كتابشناسى است و به اين ضرورت توجه كافى نمی‌شود.
از محاسن با اهميت شخصيت آن مرحوم که متاسفانه تا حدودی کمياب است اين بود که معمولا درصدد ابراز معلومات وافری که اندوخته بود بر نمی آمد. اگر کسی روزها با آن بزرگوار همنشينی می کرد، نمی توانست از کميت و کفيت معارفی که در درون داشت اطلاع پيدا کند به اصطلاح اصول مقام ثبوتی آن فقيد خيلی بيش از مقام اثباتی او بود. پرکاری و هدف گيريهای مخلصانه در شناخت واقعيات و ابراز آنها از ارکان اصلی ساختار آن شخصيت بود.
آشنايی من با ايشان در تهران آغاز شد، و پس از آن در قم ايشان را ديدم، بعدها در اماکن مشرفه، در عراق با ايشان بيشتر آشنا شدم.
در طول زندگی همۀ سرگذشتمان با هم خاطره است، در همانجا در عراق بود که من مريد ايشان شدم، چه هيچ آخوندی مثل او چنان پر اطلاع نديده بودم، او بی نظير است، برای معرفی وی به خودشان مراجعه کنيد او بهتر می‌تواند تلاش خود را بازگو کند، البته ايشان نياز به معرفی ندارند، من سفارش می‌کنم که طلاب قدرش را بدانند
اينجانب ـ مانند بسياری از ديگر شاگردان اين بزرگمرد ـ قادر نيستم احساسات درونی و تأثرات باطنی خود را برای از دست دادن چنان ملجأ و مأوايی بيان کنم و به قلم آورم ، و اکنون پس از گذشت يک سال ، عمق مصيبت را بيشتر درک می کنم. برای اينکه تا حدی برخی از حقوق اين مرد بزرگ را ادا کرده باشم به ذکر خاطره ای چند می پردازم.
از میان تتبّعات و تحقیقات مرحوم طباطبائی، بخش مهمی مربوط به نسخ نهج البلاغه و شروح و ترجمه‌های آن است كه به حق در این زمینه می‌توان آخرین تتبّعات و تحقیقات را در آثار ایشان یافت.
به خاطر دارم اولین بار در سفری که در خدمت والد خود (مرحوم حاج سیدمرتضی سبط ) به زیارت عتبات عالیات مشرف شده بودم و در نجف اشرف در منزل مرحوم سید جواد طباطبائی والد آقا عزیز با ایشان آشنا گردیدم.
استاد علامه قدس سره از مفاخر جامعه علمى شيعه بودند، و در رشته تخصّصى خويش به عنوان يکى از چند شخصيت انگشت شمار مذهب به حساب مى آمدند.
انجام وظيفه در برابر استادم، اقتضاى اين عرض ادب را دارد که گوشه اى از حيات پربار علمى ايشان را بنگام ؛ چرا که طى ده سال استفاده هاى وافرى ازمحضر ايشان برده ام و در اين رشته خود را مديون محبت هاى اين مرد بزرگ مى دانم، و مى توان گفت: معارف شيعه مديون چنين شخصيّت هاى علمى است، زحمات آنان تحت توجهات حضرت بقيّة اللَّه الاعظم عجل اللَّه فرجه است که مذهب شيعه اثناعشرى را در مقابل ساير اديان و مذاهب سربلندى و استوارى ابدى بخشيده است.
نوزده سال می‌گذرد از آن شب تلخ، از آن شب ماه رمضان که بعد از افطار در خانه نشسته بودم و صدای پدرانه سید المحققین از طریق تلفن مرا به خود آورد که حدود چهار ماه است انجام وظیفه نکرده‌ام.